Tuesday, April 19, 2016

بررسی جنبش نایبیان بر اساس اسناد






                          بررسي جنبش نايبيان بر اساس اسناد

                         حماسه طغيان

                        جواد لگزيان

از 1288 تا 1337 هجري قمري جنبشي مردمي در کاشان پديد آمد که با نام نايبيان آرمان زندگي بي ستم را در دل مردمان بيدار کرد. نايبيان که همگي از توده هاي تهيدست برخاسته و از روزگار مردم باخبر بودند، در شرايطي که فئوداليسم منحط قاجار عملاً کشور را به ويرانه تبديل کرده بود، به پا خاستند.

بررسي دقيق اسناد برجا مانده تاريخي نشان مي دهد اين فرزندان بحق مشروطيت با اعتماد به نفسي تاريخي نه تنها مردانه در برابر دربار فاسد و غارتگر قاجار که در برابر متجاوزان روس و انگليس و باج خواهي آنها ايستادند و حماسه يي به يادماندني آفريدند؛چهره هايي مصمم که با امکاناتي فقيرانه راه را بر درباريان دزد و باجگيران روس و انگليس بستند و البته تهمت ياغي گري و راهزني را از سوي قاجاريان نابکار دريافت کردند.

دارودسته منحوس سلطنتي هر چه توانستند، عليه اين فرودستان بلندهمت بافتند تا آنجا که آنها را صاحب گنج هاي عجيب و غريب قلمداد کردند و به همين جرم مورد بازپرسي قرار دادند،

اما امروز اسناد به زبان آمده اند تا پاکي نايبيان پاکدل و جوانمرد را بيان کنند و غبار فراموشي از نام اين بهترين ها بزدايند. گرچه با نگاهي به لبخندهاي دلنشين و شعرهاي زيبا و نگاه دليرانه اين مبارزان بي همتا حقيقت دستگير آن که جوياي امر واقع است، خواهد شد.

«حماسه طغيان، بررسي جنبش نايبيان بر اساس اسناد» کتابي است از «اميرهوشنگ آريان پور» و دريچه يي به نور دل هاي پاک آنها در روزگار سياه سلطنت.

آريان پور با دقتي ستودني سوابق نايبيان و شخصيت فکري و روحيه آزادمنش آنها را در مسير حرکت تاريخي شان نشان مي دهد که يکسر با تصوير مجعول مورد نظر دستگاه تبليغاتي دروغ محور وثوق الدوله و بعدها پهلوي متفاوت و بلکه متضاد است.

آريان پور در بيان چگونگي شکل گيري جنبش نايبيان مي نويسد طايفه بيرانوندي که در عصر نادرشاه افشار از لرستان به کاشان تبعيد شده بودند، از فشارهاي سياسي و اقتصادي حکومت و گروه هاي متنفذ محلي رنج مي بردند. بي گمان اين فشارها زمينه طغيان آن طايفه را فراهم آوردند. جنبش نايبيان با طغيان طايفه بيرانوندي کاشان در سال 1288 هجري قمري آغاز شد. محرک نهايي اين طغيان اجحاف مسعود ظل السلطان پسر ارشد ناصرالدين شاه نسبت به مردم کاشان بود. ولي سلسله يي از علل نزديک و دور در اين طغيان دخالت داشت و اجحاف ظل السلطان صرفاً جرقه انفجار آن شمرده مي شد. عواملي ديگر مانند استيلاي جو نافرماني و وفور ياغيان در ناحيه کاشان و تهور ايلي طايفه بيرانوندي که به عنوان پهلوان و عيار، خود را در برابر مردم مسوول مي دانستند، در آن طغيان موثر افتادند.

سران نايبي در پرتو پهلواني و عياري و نفوذ در سازمان هاي صنفي و نيز سادگي و گرايش هاي مردمي و ايستادگي در برابر منابع بيداد و پشتيباني از جنبش هاي مردمي، توانستند همدردي مردم ساده را نسبت به خود جلب کنند و مايه اميد و تکيه گاه آنان شوند.

با اين پشتوانه بود که نايبيان از آغاز سازمان نظامي و اداري کارآمدي برپا کردند. جاذبه معنوي سران نايبي و «هم کاسگي» يا برابري همه اعضاي سازمان و تصميم گيري سران بر اساس انجمن کردن يا مشاوره، سازمان را از وحدت و قدرت فراوان بهره ور گرداند.

به گفته آريان پور نايب حسين در ابتدا از طرف حکومت براي جلوگيري از هرج و مرج به اداره امور کاشان فراخوانده شد.

نايب حسين با صراحتي قاطع و پسرش يار ماشاء الله با ظرافتي مدبرانه حکومت مي کردند و رهنمود اجتماعي آنان تقريباً همواره همان طرحي بود که نايب حسين در دوره محمدعلي شاه تنظيم کرده بود. نايبيان بر اساس آن طرح، در هر زماني که بر ناحيه کاشان نفوذ بلامعارض داشتند، در جهت مصالح تنگدستان جامعه، در برقراري نظم و برگزاري عدالت و وصول ماليات و مجازات متخلفان اهتمام مي ورزيدند. نايب حسين و اطرافيانش خود را نماينده و مدافع مردم مي دانستند. يکي از دولتيان از زبان نايب حسين چنين نوشته است؛ «چندين سال حکام دزد و دغل به اينجا فرستاده شده، 10 خانه را محتاج به يک ديگ مسي کرده اند تا عاقبت من مجبور شدم که بيايم مردم را از دست آنها خلاص کنم.»

با ديدن منش انساني نايب حسين اشراف فاسد به کارشکني و دسيسه سازي عليه او پرداختند و او خودمختاري نايبيان را اعلام داشت.

دولت قانوني تهران گاهي براي پايان دادن به حکومت خودمختار نايبيان، عليه آن به لشگرکشي مي پرداخت. ولي معمولاً چون خود را قادر به جنگ با نايبيان نمي ديد، از روي مصلحت بيني، بر سلطه آنان صحه مي نهاد. در نتيجه نايبيان سال هاي سال در خطه گسترده خود که از حاشيه غربي و بخشي از حاشيه شمالي و حاشيه جنوبي دشت کوير که در مواردي از حوالي دامغان و سمنان و برخوار تا قم و کاشان و اردستان و طبس و اصفهان و نايين و اردکان و يزد و حتي مرز فارس و کرمان امتداد مي يافت، حکومتي خودمختار برقرار کرده بودند. چندان که دولتيان در آنجا جرات جولان نداشتند، حتي احمدشاه براي مسافرت به قم از مزاحمت نايبيان بيمناک بود.

پس از انقلاب اکتبر در روسيه، انگليس يکه تازي در ايران را آغاز کرد و براي نابودي جنبش مردمي نايبيان وارد عمل شد.

آريان پور با بررسي مدارک دولتي ايران و اسناد دولت انگليس و آوردن آنها در کتاب، وثوق الدوله را مجري اين سياست مي داند و مي نويسد رئيس الوزرا وثوق الدوله پس از نابودي کميته مجازات و اتخاذ سياست «کج دار و مريز» در برابر جنبش گيلان، براي اغفال نايبيان، به اظهار دوستي و ارسال هدايا متوسل شد. سپس جاسوسان و خرابکاران خود را براي نفاق افکني و ترور سران نايبيان به ميان آنان فرستاد ولي چون موفق به گرفتن نتيجه کافي نشد، نقشه يي وسيع تر براي انهدام نايبيان کشيد. مطابق اين نقشه، وثوق الدوله با فريب و پرداخت پول به دسته هاي راهزن، آنها را بر آن داشت که در حوالي کوير با نا امن کردن راه ها و روستا ها، واحدهاي قره سوران نايبي را که در کوير پراکنده بودند، به خود مشغول دارند. آنگاه يار ماشاء الله را فريفت و به تهران کشاند و با نگه داشتن واحدهاي همراه او در قم و شهرري، بر پراکندگي نايبيان افزود و در همان حين با حيله هاي گوناگون، واحد هاي ژاندارمري را که از پشتيباني نيروهاي پليس جنوب انگليسي ها که از طرف حکومت انگليسي هند ماموريت درهم شکستن نيروهاي نايبيان را دريافت کرده بودند و مزدوران بختياري تحت فرماندهي صمصام السلطنه برخوردار مي شدند، در کاشان و قم و ساير نواحي کويري، پيرامون واحدهاي نايبي مستقر کرد. سرانجام پس از ورود يار ماشاء الله به تهران، وثوق الدوله ضمن مذاکره با او و دادن همه گونه اطمينان به يارماشاء الله که جان و مال او و همه اتباعش در امان خواهد بود، غافلگيرانه يار ماشاء الله را دستگير کرد و بدون محاکمه بلافاصله به دار کشيد و پس از شبيخون زدن به نيروهاي نايبي، دست به کشتار و تاراج و ويراني کاشان زد.

اين کشتار ناجوانمردانه سبب محبوبيتي مردمي براي نايبيان شد و در همين هنگام بود که ماشين دروغ پرداز وثوق الدوله به کار افتاد.

آريان پور معتقد است مردم تحت ستم و از آن جمله برخي از نايبيان، از فساد عمومي جامعه مبرا نبودند. مسلماً در ميان نايبيان افرادي وجود داشتند که در فرصت هاي مناسب، مزاحم مردم و اموال آنان مي شدند. ضمن اينکه افراد نايبي به اقتضاي سادگي مردمي خود، تقريباً در همه کارها و حتي دستگيري و مکافات دشمنان، از پرده پوشي يا حفظ ظواهر برکنار بودند. از اين رو به آساني بهانه به دست مخالفان مي دادند. همين سادگي عمومي نايبيان سبب مي شد آنان علناً خود را ياغي و هماورد شاه بشمارند، به عنوان حکومت خودمختار نايبي، با دشمنان خود برخورد کنند و بي پرده به سرکوب آنان و ضبط اسلحه و اسب هاي آنان بپردازند، و مانند يک حکومت، عمل خود را مجازات و مصادره قانوني بدانند و حتي به آن تفاخر کنند. در اين باره نايب حسين خود ابيات متعدد سروده است. از جمله است؛

اگرچه من به چاهم، شاه در ماه

من ياغي شرف دارم به صد شاه

بگيرد بهر خود اموال مردم

بگيرم بهر مردم باج از شاه

دشمنان نايبيان که بهانه هاي فريبنده يي براي تخطئه نايبيان به دست مي آوردند، شادمانه معايب دستگاه نايبي را - البته به صورت هاي مبالغه آميز و همراه با انبوهي از معايب جعلي و دروغ هاي سلطنتي - در ميان مردم جار مي زدند.

اما دليل واقعي ترس حکومت سلطنتي از ديدگاه آريان پور قدرت روزافزون نايبيان، نزديکي نايبيان به پايتخت، دوام نايبيان طي ده ها سال، سرمشق شدن نايبيان براي دسته هاي نافرمان و ياغي، کوشش نايبيان براي برقراري ارتباط و حتي اتحاد ميان دسته هاي نافرمان، محبوبيت نايبيان در ميان مردم ساده، بدرفتاري نايبيان با اشراف و دولتمردان، تلقين نايبيان به مردم براي ضبط اموال اشراف و حاميان خارجي آنها، رشد سياسي نايبيان و انتقال آنان از ياغي گري به شورش و قيام رهايي ملي و گرايش به انقلاب بوده است.

کتاب اسناد ارزشمندي را براي تحقيق و پژوهش هاي بعدي به همراه دارد اما بهترين اين اسناد عکس هاي زيبايي از مردان شجاع نايبي است که با لبخند و اميد به دوربين نگاه مي کنند و از ما مي خواهند با نظر به نيم قرن مبارزه ضداستعماري و ضدسلطنتي آنها فردايي بهتر داشته باشيم.

«حماسه طغيان، بررسي جنبش نايبيان بر اساس اسناد» کتابي از اميرهوشنگ آريان پور را نشر کتاب آمه در 664 صفحه ؛ کتابي که از گنجي بي نظير مي گويد که تا سال هاي بسيار در دل مردمان اين ديار خواهد ماند، گنج راستگويي و دليري در کارنامه مرداني نيک به نام نايبيان.

No comments:

Post a Comment