Wednesday, February 24, 2016

2- موقعیت سیاسی و نظامی و اداری کاشان در دوره ی قاجار

کتاب حماسه ی طغیان
بخش دوم


2ـ موقعيت سياسي و نظامي و اداري كاشان در دورهي قاجار
كشور ايران در عصر قاجار به ايالات و ولايات مختلف تقسيم گرديده بود. بر طبق تقسيمات اداري ايران در آن زمان در رأس هر قسمت حاكمي از جانب شاه قرار داشت و مطابق ضوابط مستبدانهي آن زمان حكومت ميكرد. حكام تنها در مقابل شاه مسئول و موظف بودند كه ماليات مقرر را از رعايا گرفته و به مركز بفرستند. اينان در مقابل اخذ ماليات از مردم، تعهد حفظ جان و مال رعايا و امنيت راهها را بر گردن داشتند. اما عملا از اين وظيفه طفره ميرفتند.
حاكم عدهاي را به كار ميگمارد. مهمترين آنان نايبالحكومه، داروغه يا كلانتر و كدخدا ناميده ميشدند(17) انتصابات اين اشخاص با حكام بود، و معمولا شاه در اين امور دخالتي نداشت. حكام براي انتصاب افراد ملاحظاتي را در مدنظر داشتند. اشخاص داوطلب مشاغل درجهي اول دولتي، ميبايستي مبلغي به عنوان پيشكش بپردازند. معمولا  كسي مقام درجهي اول را احراز ميكرد كه در مزايده ي حكومت بيشترين رقم را پرداخت مينمود. از اين رو همواره ميان متقاضيان مقامات رقابت شديدي وجود داشت. حاكم نيز به نوبه ي خود براي شاه پيشكشي ميفرستاد، مخصوصآ از بيم آن كه رقيبي در صحنه ظاهر گردد، هر قدر ممكن بود بر مبلغ پيشكشي خود ميافزود. متقابلا شاه براي حكام خلعت يا تنپوش مبارك ميفرستاد.(18)
حكام شهرها و از جمله شهر كاشان معمولا از وابستگان دربار يا شاهزادگان قاجار بودند، ولي اين اشخاص در اغلب اوقات به محل مأموريت خود نميرفتند، بلكه كساني را به عنوان نايبان خود در محل مأموريت ميگماردند. نايبالحكومهها معمولا از بين افراد محلي انتخاب ميگرديدند. خاندانهاي اعيان داوطلبان اصلي اين شغل بودند و به اين واسطه با يكديگر رقابت و خصومت داشتند تا آنجا كه گاه اين رقابتها به برخورد و توطئهچيني خاندانها منجر ميگرديد.(19) رقابت اين خاندانها موجد يك رشته كشمكشها و دستهبنديهاي محلي ميگرديد و افراد عادي را درگير مسائل سياسي مينمود.
ترتيب اخذ ماليات در عصر قاجار فوقالعاده بينظم بود و تابع قوانين معين و اصول ثابتي نبود. حاكم به عنوان مسئول وصول ماليات، مجاز بود به هر نحو كه بخواهد و هر مبلغ كه بتواند از اهالي بگيرد. وي با تهديد و قهر، مبالغ هنگفتي به عنوان حقالحكومه از سكنه ميگرفت. اين مبلغ معمولا بيش از دو ثلث مالياتي بود كه بايد به مركز بفرستد.(20)
كلانتر ضرابي مقدار ماليات كاشان را به وضعيت اقتصادي اصناف و كشاورزان منوط ميداند. در سالهايي كه وضعيت كشاورزي و يا بازار اجناس نامساعد بود، تخفيف مالياتي به رعايا تعلق ميگرفت. اما نوشته ي رنه دالماني كاملا نقطه ي مقابل اظهارات كلانتر ضرابي است. وي مينويسد: «اين ماليات و مداخل را از اراضي زراعتي و مواشي و باغها و غيره ميگيرند، و اگر زيان يا خسارتي از قبيل هجوم ملخ و سن و خشكسالي متوجه زارع گردد، منظور نظر نيست و تحصيلداران مبلغ مرسوم ساليانه را با جبر و شكنجه از او ميگيرند.»(21)
تشكيلات نظامي ايران در عصر قاجار بسيار ابتدايي و بدون نظم بود. تنها نيروي متشكل نظامي، نيروي قزاق بود كه تحت نظر افسران روسي و در جهت سياستهاي روسيه گام برميداشت. ژنرال كاساكوسكي، يكي از فرماندههان مقتدر قزاقخانهي ايران در گزارش خود، ارتش ايران را چنين تشريح ميكند: «در ارتش ايران هرج و مرج كاملي حكم فرماست. سربازان ايران براي تمام عمر به خدمت احضار ميشوند. براي خدمت سربازي سن مخصوصي تعیين نشده. پيرمرداني در ارتش ايران وجود دارند كه به زحمت قادر به راه رفتن هستند. موضوعهاي جالبي در اين ارتش ديده ميشود. مثلا سواره‌ نظام بنيچه ي قزوين ششصد نفر بود ولي در عمل بيشتر از هشتاد نفر ديده نميشود، از اين عده هم 50 نفر گماشتهي افسران هستند، فقط 30 نفر در اختيار فرماندار قزوين است.»(22)
وزارت جنگ براي نگهداري سربازان بودجهي كافي در اختيار نداشت و اغلب به افسران و سربازان حقوق و جيره نميرسيد، و اين امر گاهي موجب شورش گرديده، سربازان اسلحه به زمين گذاشته راه خانههاي خود را پيش ميگرفتند. (23) افسران و بهخصوص سربازان با تنگدستي امرار معاش ميكردند و چون جيره يا مواجب سربازها بسيار كم بود و مبالغي از آن نيز توسط افسران حيف و ميل ميشد، بهناچار سربازان به مشاغل ديگر ميپرداختند و سربازي، شغل درجهي دوم و سوم آنها محسوب ميگرديد. از اين رو در فنون جنگي نيز بسيار ضعيف و كمتجربه بودند. چنانكه افسر روسي فوقالذكر مينويسد: «تفنگ آنها بيشتر زنگزده است، و اين فلكزدهها تيراندازي بلد نيستند. سرباز ايراني حتي از بيست قدمي نميتواند تير به هدف بزند.»(24)
در آن زمان عيسويان، يهوديان و زرتشتيان و بهطوركلي شهرنشينان و مردم ناحيه ي كاشان و يزد از خدمت سربازي معاف بودند. سنگيني خدمت سربازي تنها بر دوش دهقانان فقير بود. حتي مالكين بزرگ از دادن سرباز خودداري ميكردند و يا به فرستادن چند نفر اكتفا ميكردند.(25)
بخش ديگري از تشكيلات نظامي ايران قبل از مشروطيت به نام «قره‌ سوران»(26) خوانده ميشد و وظيفهي تأمين امنيت راهها و روستاها را بر عهده داشت. دستگاه قره سوراني توسط متنفذان محلي اداره ميگرديد.(27) و تحت نظارت وزارت داخله قرار داشت. در هر منطقه قره‌ سوران به فراخور سياست و شخصيت حاكم آن منطقه وضعي خاص داشت. براي مثال، قره سورانهايي كه در قلمرو حكومت «ظلالسلطان» خدمت ميكردند، لباس متحدالشكلي كه عبارت از سرداري آبي و شلوار مشكي و كلاه نشاندار بود و اسلحه و مهمات كافي داشتند. اما در ساير مناطق اين وضع ديده نميشد. حقوق قره سورانها يا از باجي كه در راهها ميگرفتند و يا از بودجه ای كه دولت براي حقوق قره سوران تخصيص داده بود تأمين ميشد.(28)
از آنجا كه با وجود استقرار سازمان قره سوراني در نقاط مختلف مملكت امنيت راهها تأمين نميگرديد و حتي پس از انقلاب مشروطه بر خودسري و باجگيري قره سورانها افزوده شد، از طرف دولت مشروطه تصميم بر آن گرفته شد كه نيرويي ملي براي اين منظور تشگيل گردد. پس از جلب موافقت دو دولت روسيه و انگليس، از گروهي از افسران سوئدي خواسته شد كه به ايران آمده و نيروي ژاندارمري ايران را متشكل سازند. در 14 اوت 1911، سه نفر از افسران سوئدي به نامهاي كلنل يارلمارسن و ماژور شولدبران و ماژور پطروس براي تأسيس ژاندارمري استخدام گرديدند.
در مورد چگونگي تشكيلات نظامي در كاشان بايست اشاره نمود كه: «در كاشان سوار و پياده و توپ و قورخانه نبوده و نيست.»(29)
اهميت تجاري و صنعتي كاشان قديم از لابهلاي سطور «جفري دوكت»، كارگزار يكي از كمپانيهاي انگليسي كه در سال 1573 م از كاشان ديدار كرد، معلوم ميشود. او نوشته است: «كاشان شهري است سراسر كسب و تجارت، و بيشتر از همه جا، در اين شهر داد و ستد ميشود و بازرگانان هندي بسيار در آنجا رفت و آمد دارند. شهر از لحاظ حكومت كشوري، صالح و نيك ممتاز است. در آنجا بيكار ديده نميشود. اطفال حتي پنج ساله مشغول كارند. قماربازي با طاس يا كارت مجازات مرگ دارد.»
جان كارت رايت، كشيش، در سال 1600 م آنجا را مخزن و انبار كالا براي سراسر ايران يافت. سر توماس هربرت، در سال 1627 م نوشته است: «در مقام قياس، اين شهر نجيب هيچ دست كمي از يورك يا نوريچ در انگلستان ندارد. سكنه ي آن 4000 خانوار است. در صنعتگري و آداب زندگاني مردم، شهري بهتر از آن در سراسر ايران نيست.»(30)
در دوران قاجار، بر اثر نفوذ استعمار خارجي در تجارت و صنعت ايران، بسياري از مراكز صنعتي ايران از جمله كاشان از رونق افتادند و بازارهاي ايران از اجناس خارجي بهخصوص منسوجات انگليسي مملو گرديدند و صنعت نساجي كاشان كه يكي از معروفترين و مرغوبترين صنايع اين شهر بود به ركود افتاد. علاوه بر اين صدور مواد خام ايران به كشورهاي خارج موجب كميابي مواد خام و افزايش بهاي كالاها در داخل گرديد. كالاهاي خارجي در يك رقابت نابرابر، كالاهاي ايران را از رونق انداختند.
در اواسط سده‌ ي سيزدهم هجري قمري «اوژن فلاندن»، سياح فرانسوي دربارهي صناعت كاشان چنين نوشته است: «چندين كارخانهي پارچهبافي دارد كه پارچههاي گلدار، اطلس و بهويژه زريهايي كه هم محكم اند و هم ظرافت خاصي دارند، تهيه ميكنند. همچنين داراي كارخانههاي مخمل و شال كشميري است. وليكن واردات انگليسي كه پيوسته از سي سال پيش در ايران رو به تزايد گذاشته، روز به روز از تعداد كارخانههاي كاشان ميكاهد. با اينكه هنوز كارخانههايش داير است، ولي انسان از تماشاي قسمتهاي عمدهاي از آنها كه باير و بيكار افتاده، سخت مغموم ميشود. باعث عبرت است كه شهري در زمان صفويه اولين شهر صنعتي باشد و امروز به چنين وضعي درآيد! ديگر كارخانهاي كه دو سه هزار كارگر مانند دو قرن پيش داشته باشد، وجود ندارد.»(31)
از اواخر دورهي ناصرالدينشاه شهر كاشان نيز مانند ساير شهرها با سرعت بيشتري راه سقوط را پيمود. حوادث طبيعي مانند خشكسالي و زلزله نيز مزيد بر علت گرديد. لرد كرزن شهر كاشان را در اوايل سدهي چهاردهم اينگونه توصيف كرده است: «من محلي ماتمخيزتر از آن در ايران نديدهام. حتي يك بناي پاكيزه و آباد در آنجا نبود و حتي يك ديوار سالم نديدم. عبور از خيابان و مشاهدهي خانههايي كه در طرفين آن بود و همه سخت ويران مينمود، مايهي نهايت تأسف ميگرديد.»(32)
مهاجرت در كاشان رواج زياد داشته است. در طول دوره ي قاجار افرادي كاشاني از هر طبقه و صنف دست به مهاجرت زدند. اغلب اين اشخاص به سبب عدم تأمين معاش يا محدوديتهاي مذهبي مجبور به ترك كاشان گرديدند. از اينجاست كه ساكنان يهودي و زردشتي كاشان قبل از صفويه در حدود هفتاد هزار نفر بودند و در دوران قاجار به سيصد، چهارصد خانوار تقليل يافتند. وضعيت دشوار زندگي اقليتها در كاشان عامل اصلي مهاجرت آنها به تهران و ساير شهرها بود.(33)

دربارهي كاشان روزنامهي ثريا چنين نوشته است: «جوانهاي كاشان از هر صنف به ساير بلاد ايران متفرّق شدهاند و از براي تحصيل روزي، ترك ديار گفتهاند. اگرچه امروز كاشان خراب و منهدم شده و روز به روز هم خرابتر ميشود، ولي باز بايد متشكر بود كه از غيرت و سعي جبلي آنها چيزي كاسته نشده و اغلب مهمات دولتي و امورات ملكي به دست كاشيها فيصله ميپذيرد. و اگر در ايران ده نفر تربيت‌ شده پيدا شود، پنج نفرشان از اهل كاشان است و اگر در ادارات معارف خارجه ده نفر متعلم ايراني پيدا شود، پنج نفر از آنها كاشي است.»(34)


يادداشت‌ها

17. رنه دالماني، هانري: «سفرنامه از خراسان تا بختياري» ترجمه و نگارش، فره‌وشي، تهران، انتشارات ابن سينا و اميركبير، 1335، ص .22
18. رنه دالماني: پيشين، ص 22ـ24
19. نراقي، حسن: «تاريخ اجتماعي كاشان» تهران، 1345، ص، 249ـ.248
20. كلانتر ضرابي، عبدالرحيم: تاريخ كاشان، انتشارات اميركبير، تهران، ص 417ـ.416
21. رنه دالماني: پيشين، ص .25
22. يكرنگيان، ميرحسين: گلگون كفنان، «گوشه‌اي از تاريخ نظامي معاصر» فروردين 1336، ص.137
23. همان جا.
24. همان جا، ص .138
25. همان جا.
26. قراسوران (قره‌سوران)، مأموران انتظامات جاده‌ها بودند كه از دوران صفويه تا اواخر دوره‌ي قاجاريه به اين نام خوانده مي‌شدند. بعدها سازمان امنيه يا ژاندارمري جاي دستگاه قراسوراني را گرفت.» واژه‌ي «قره‌سوران» به زبان تركي يعني «پرسنده‌ي هويت سياهي» يا «پرسنده‌ي هويت كسي كه در تاريكي راه مي‌رود.»
27. سپهر، احمد علي (مورخ‌الدوله): «ايران در جنگ بزرگ 1914ـ1918 م» تهران، 1336، ص .105
28. يكرنگيان: پيشين، ص 142 و .143
29. كلانتر ضرابي: پيشين، ص .415
30. لرد كرزن، ايران و قضيه‌ي ايران، جلد 2، ص14 و .15
31. اوژن فلاندن: «سفرنامه‌ي اوژن فلاندن به ايران» تهران، انتشارات اشراقي، 1356، ص .125
32. كرزن، پيشين، ص .17
33. لوي، حبيب: «تاريخ يهود ايران»، تهران 1339، ص .107
34. روزنامه‌ي ثريا، 12 شعبان 1316 ق، ص .13

    

No comments:

Post a Comment