Friday, February 26, 2016

4- پیمان 1325 قمری و تقسیم ایران به سه بخش و اتخاذ سیاست آشتی جویانه دولت ایران نسبت به گروه های مخالف و دسته های شورشی



4ـ پيمان 1325 قمري و تقسيم ايران به سه بخش   و اتخاذ سیاست آشتی جویانه دولت ایران نسبت به گروه ها ی مخالف و دسته های شورشی

( منظور از ذکر اسناد شماره ی الف- دال. . . . بمعنی  اسناد دولتی است که در" کتاب نایبیان کاشان بر اساس اسناد، تالیف سازمان اسناد ملی درج شده است.")

در پايان سال 1329 قمري مداخلات امپرياليسم روس و انگليس در ايران شدت گرفت و براي جلوگيري از ارتباط ايران با دولتهاي ديگر، روسيه به ايران اولتيماتوم داد و به كشتن برخي از آزاديخواهان ايران دست زد و گنبد مقبرهي امام هشتم شيعيان را به توپ بست و بالأخره ايران را از تأييد مفاد پيمان سال 1325 قمري (1907 ميلادي) ناگزير گردانيد، به موجب اين پيمان ايران به سه بخش ــ منطقهي نفوذ انگليس در جنوب و منطقهي نفوذ روسيه در شمال و منطقهي بيطرف در ميان آن دو ــ تقسيم شده بود. دولت به اصطلاح مشروطهي ايران با تأييد اين پيمان، بيش از پيش به اسارت آن دو دولت امپرياليست درآمد.
اولتيماتوم روسيه به قدري ملت ايران را به هيجان آورد كه از هرسو نداهاي اتحاد ملي و مقاومت در برابر خارجي برخاستند. حكومت نيز بر اثر فشار مجلس شوراي ملي، خواهان وحدت ملي شد و نسبت به گروههاي مخالف خود و دستههاي ياغي و متمرد موقتاً سياست آشتيجويانه پيش گرفت.(131 ) به اقتضاي اين سياست بود كه دولتيان حل مسئلهي نايبيان را مورد توجه قرار دادند(132) بر اثر آن، به سران نايبي تأميننامه و نشان و خلعت اعطا كردند(133 )، القاب آنان را به رسميت شناختند، زندانيان نايبي را رها كردند و قره سوراني راههاي سراسر جنوب كوير را رسماً به نايبيان واگذاشتند  ( 134)، و از اينها گذشته حكومت نطنز135 و سپس حكومت شهر يزد را به آنان سپردند، و سرانجام تسلط آنان بر كاشان را به رسميت شناختند. بهطور خلاصه بايد گفت كه دولت تهران بر حكومت خودمختار نايبي در خطه ي پهناوري از ايران مركزي صحه نهاد.(136)

سند شمارهي الف ـ دال 16
وزارت داخله، ادارهي رياست ولايات دايرهي جنوب، مورخهي 11 حوت ( اسفند) 11 ربيعالاول 1330، نمرهي ب 8016
جناب مسيو مرنارد (مستشار بلژيكي) رئيس كل گمركات و كفيل خزانهداري كل
در جواب پيشنهاد جنابعالي در ضمن نمرهي 9449 راجع به رجوع عمل قرهسوراني و حفظ امنيت طرق و شوارع كاشان و اصفهان و يزد و كرمان به نايب حسين، زحمت ميدهد كه هيئت وزرا عظام اساسآ اين مطلب را تصويب نمودند. ولي تصور نميرود كه نايب حسين بتواند از عهدهي انتظام تمام اين خطوط برآيد يا آن كه خودش هم حقيقتآ متقبل اين كارها بشود. چنانكه خدمت مأموريت بروجرد هم به او رجوع شد و چون كارهاي آنجا خالي از اشكال نبود زير بار نرفت. حالا هم رجوع مسئوليت طرق و شوارع اصفهان به عهدهي آقاي سردار ظفر حكمران اصفهان علاوه بر اينكه انتزاع آن خطوط از ايشان و رجوع امر به عهدهي نايب حسين مسلمآ به مشكلات بر خواهد خورد، نايب حسين هم زير بار قبول خدمت به اين سنگيني نخواهد رفت. ولي رجوع عمل قرهسوراني و حفظ امنيت راه از نايين به يزد و از يزد تا كرمان را تصور ميكنم هم بدون اشكال باشد و هم مشاراليه بتواند از عهده برآيد و در اين باب با مسيو سيورت (رئيس صاحبمنصبان مأمور شيراز) كه روز دوشنبه 12 با اكسپديسيون (هيئت اعزامي) ژاندارمري به سمت فارس حركت ميكند دستورالعمل داده شده است كه بعد از ورود به كاشان با نايب حسين مذاكره نموده قرار اين كار را با او بدهد و نتيجه هر چه بشود به اطلاع جنابعالي خواهم رساند.
     وثوقالدوله
شمارهي ميكروفيلم 240ـ142ـ53 ـ37
]مدرك فوق نشان ميدهد كه اولا دولت ايران براي دور كردن نايبيان از مناطق مركزي ايران به نايب حسين مأموريتي در بروجرد واگذار كرده بود كه او را با مشكلات فراواني روبهرو ميكرد، چون لران بيرانوند كه همولايتيهاي نايبيان بودند، در موارد مختلف سر به شورش و تمرد گذارده و از اطاعت دولت مركزي خودداري كرده بودند، عينآ به همانگونه كه نايبيان كاشان )همان بيرانونديان تبعيدي زمان نادر شاه( از اطاعت دولت مركزي سرپيچي كرده بودند. لذا دولت ايران در نظر داشت با اعزام نايبيان به بروجرد دو قوم بيرانوند سركش و متمرد را به جان هم اندازد! و بدين طريق از شر هر دو راحت شود. ثانيآ با واگذاري قرهسوراني راههاي اصفهان كه به عهدهي سردار ظفر بختياري حكمران اصفهان بود، به نايب حسين، دولت در نظر داشت كه بختياريها يعني دشمنان قسمخوردهي نايبيان را تشويق و تحريك به درگيري با آنها و درنتيجه از بين بردنشان كند. ولي چون سران نايبي با اطلاعاتي كه از طريق جاسوسان خود به دست آورده بودند از هدف و نقشهي وثوقالدوله كه در آن هنگام وزير داخلهي ايران بود مطلع شدند، لذا پيشنهاد دولت مركزي را قبول نكردند. ثالثآ پس از رد پيشنهاد دولت بهوسيلهي نايبيان، وثوقالدوله قرهسوراني راه نايين به يزد و از يزد تا كرمان را كه دور از كاشان بود به نايبيان واگذار كرد. به جاي آن كه او ميتوانست قرهسوراني راههايي كه به كاشان ختم ميشد به آنها بدهد، با توجه به اينكه اكثر سواران نايبي اهل كاشان بوده و ترجيح ميدادند مأموريتشان در محدودهي كاشان باشد تا در اطراف يزد و كرمان! پس چرا وثوقالدوله چنين مأموريتي را به آنها پيشنهاد كرده بود؟ علت پرواضح است. دور بودن سواران نايبي از اهل خانواده و محل اقامت خود باعث ميشد كه به تدريج اين سواران از اين دوري اجباري در رنج و عذاب قرار گرفته و درنتيجه حلقهي نايبي را با ترك كردن خود در موقعيت بسيار ضعيفي قرار دهند، تا قواي دولتي يا مزدوران بختياري بهآساني بتوانند بر نايبيان چيره شوند! ( لطفآ به تلگراف 14 قوس سنهي 1329، ابوالقاسم ضرعامالسلطنه به دولت تهران مراجعه شود.[

شمارهي سند الف ـ دال 26
وزارت داخله، نمرهي كتاب ثبت 2933، شعبهي تحريرات جنوب، تهران، 30 سرطان (تير) 1330
چون رياست قرهسوراني و حفظ امنيت و انتظام طرق و شوارع پستي و قافلهرو كل ولايات كه از اين وسايل ترقي و تجارت و ازدياد ثروت مملكت و از امور مهم است، انتخاب اشخاص كافي كارآگاه كه تعهد خدمت از روي اطاعت نمايند و كاملا حاضر قبول مسئوليت اين خدمت با تمام شرايط باشند، لازم بود، لهذا رياست قرهسوراني و حفظ امنيت و انتظامات طرق و شوارع پستي و قافلهرو خطوط راه از خارج شهر قم الي كاشان و نطنز و اردستان و يزد منتهي ميشود به اول خاك كرمان موافق بودجه و حقوق آنها و اسامي منازل و مساحت قرب و بعد آنها از روي فرسخ معين است به عهدهي كفايت آقاي ماشاءاللهخان واگذار گرديد كه موافق تعهداتي كه در قبول مسئوليت اين خدمت كرده است، سواره و پياده قرهسوراني ابواب جمعي خود را در منازل عرض راه تقسيم و مراقبت و حراست قوافل و پستهاي دولتي و كليّهي عابرين نموده دقيقهاي غفلت نكرده و مطابق تعهداتي كه كرده است اگر در اين راه دزدي و سرقتي بشود عينآ يا غرامته از عهده برآمده وظيفهي اين خدمت را كاملا ادا نمايد. حقوق قرهسوراني هم موافق بودجه از وقتي داده خواهد شد كه سوار و پيادهي قرهسوراني در منازل عرض راه حاضر و حافظ امنيت بوده از وجود قرهسورانهاي سابق مستغني باشد. مقرر آن كه عموم حكام با احتشام يزد و قم و كاشان مشاراليه را رئيس قرهسوراني و مسئول امنيت طرق و شوارع مزبوره دانسته كليّهي امور مربوط به اين خدمت را به مشاراليه رجوع نمايند.
شرح ذيل را حضرت اشرف آقاي محتشمالسلطنه وزير داخله دامت شوكته به خط خودشان مرقوم فرمودهاند.
آقاي ماشاءاللهخان بدانيد كه دولت خيلي انتظار خدمت از شما دارد كه بهكلي رفع اعمال سابقه شده در آتيه، مرجعِ خدمتِ بهتر شوند ولي بهطوري كه در متن هم نوشته شده است: اولا بايد از ساعتي كه تلگراف به شما رسيده سوار و پيادهي زيادي كه نزد خودتان و پدرتان و برادرتان هست بهكلي متفرّق كرده و فقط به همين مقدار سوار و پياده كه دولت براي قرهسوراني معين كرده است قناعت نموده و آنها را هم به فوريت در نقاط معينه قسمت كرده راپورت بدهيد و توصيه ي اكيد نماييد كه با كمال صحت و درستي مشغول خدمت باشند و فقط مال و امنيت و جان عابرين را كاملا به عمل بياورند. ثانيآ عن قريب مأمور مخصوص خواهد آمد كه اسبهاي سوارها را داغ نموده و به اطلاع شما صورت موجودي را به اسم و رسم و قبض تفنگ و داغ اسب بردارد كه داخل خدمت دولت بهطور واقع باشند. و مطمئن باشيد كه بعد از اين شما و سركردگان جزو افراد سوار و پيادهي مستخدم صحيح دولت هستيد. ثالثآ معلم هم براي آنها فرستاده ميشود كه آنها را به ترتيب مشق و تعليم نظامي آشنا بنمايد. البته خودتان چون ملتفت هستيد كه نيت من نگهداري شما براي خدمت دولت و پاك كردن سابقهي امور است از اين تكاليف دقيقهاي فروگذار ناكرده و بدانيد كه با اين شرايط دولت با شما رفتار كرده و حقوق شما و سوار و پياده ي قرهسوران ابوابجمعي شما را خواهد داد.
شمارهي ميكروفيلم 293ـ11ـ4ـ127

شمارهي سند الف ـ دال 27
دولت عليه ي ايران، وزارت داخله، نمرهي كتاب ثبت 2927، شعبهي تحريرات جنوب، تهران، سرطان 1330.
آقاي ماشاءاللهخان
نظر به تعهداتي كه كتبآ و تلگرافآ در خدمتگزاري دولتِ ابد مدتِ جنابِ مستطاب حجتهالاسلام آقا مدرس نموده و نيز ثانيآ به توسط آقاي ميرزا سيّد ابراهيم تاجر كاشاني كه طرف وثوق و اعتماد است، تعهدات خودتان را در نزد اولياي دولت تجديد و اطمينان از خدمتگزاري و درستكاري خودتان داده عفو و اغماض و مراحم دولت را نسبت به خودتان جلب كرده بوديد، محض تشويق و دلگرمي شما موافق احكام جداگانهي رياست سواره و پيادهي قرهسوراني طرق و شوارع از خارج شهر قم الي كاشان، يزد تا اول خاك كرمان با حقوق معين به عهدهي شما واگذار و مخصوصآ اين نكته را خاطرنشان ميكنم: حالا  كه به جبران گذشته قبول اين خدمت را نموده خودتان را طرف مرحمت دولت قرار دادهايد، اولا زياده از عده ي هزار سوار و پياده كه تصويب شده است، نزد خودتان نگاه نداشته آنچه سوار اضافي داريد مرخص كنيد. ثانيآ اسبهاي آنها را هم داغ مخصوص دولتي نموده و از افراد قبض تفنگ به اسم دولت گرفته بفرستيد تا معلوم شود آنها سوار قرهسوران دولتي هستند و تفنگهايي كه در دست دارند متعلق به دولت است. ثالثآ به ملاحظهي اينكه اين سوارها با ترتيب جديد مسبوق باشند كه به يك درجه داخل فرم نظامي شده باشند، معلمي از مركز فرستاده خواهد شد كه آنها را مشق و تعليمات داده از فنون نظامي مطلع باشند. بديهي است به اين ترتيب رفتار و طوري بايد وظيفه دانسته و درك نكاتي را در موضوع انفاذ و تحميل رفتار با عموم اهالي خودتان را معرفي خواهيد كرد كه اعمال گذشته يا فعليه از خاطرهها فراموش و يك حس اعتمادي در نزد اولياي دولت پيدا كرده، مستعد رجوع خدمات بزرگتر شويد نيز متذكر به اين شرط ميشوم اگر تا سه ماه موافق اين شرايط و تعهدات خودتان رفتار و رضاي خاطر اولياي دولت را جلب كنيد، بديهي است كه رجوع اين خدمت به شما دائمي و بلكه ترقيات ديگر حاصل خواهيد نمود.
حاج محتشمالسلطنه وزير داخله
شمارهي ميكروفيلم 293ـ11ـ4ـ126

شمارهي سند الف ـ دال 28
وزارت ماليه، ادارهي ماليهي كاشان، نمرهي 594، 19 اسد 1330، محرمانه
مقام خزانهداري كل
دو روز قبل امتياز و نشان براي ماشاءاللهخان پسر نايب حسين وارد كاشان شده و معلوم ميشود از طرف وزارت جليلهي داخله امنيت راه از ابتداي خاك قم تا انتهاي خاك يزد به مشاراليه واگذار شده است. تاكنون آنچه از رعايا ميگرفتند، اكثرآ را به اسم سيورسات قبض ميدادند. يعني ميگفتند اهل بلد خودشان با ما همراهي ميكنند ربطي به ماليات ندارد و تكتك ديده ميشد كه قبض از بابت ماليات ميدهند. بعد از ورود خلعت و امتياز، علاوه بر اينكه قبض مالياتي ميدهند، در حاشيهي قبض خود مينويسند، پيشكار ماليه از بابت حقوق سوار ما محسوب مينمايد. خاطر محترم مستحضر است كه براي بنده جلوگيري از اين اقدامات ممكن نيست. تكليف بنده فقط عرض و راپورت است. مستدعي است از هيئت دولت تقاضا فرمايند كه تكليف حقوق سوار مشاراليه را معين كنند و به كاشان مرحمت شود. شايد بتوان قبض مأخوذي او را از بابت هذهالسنه جمعآوري نموده از بابت حقوق سوار محسوب داشت و در آتيه در صورتي كه تكليف حقوق سوار او ماه به ماه معين شود، از اين بيترتيبيها كه اسباب زحمات مأمور ماليه است جلوگيري شود.
     مصطفي عليآبادي
(حاشيه) 24 اگوست 1912ـ نمرهي 8814
شمارهي ميكروفيلم 240ـ 145ـ14ـ 255

]توجه شود، فقط دو روز است كه حكم واگذاري قرهسوراني راههاي كويري به نايبيان واگذار شده است! و مطمئنآ در اين دو روز سران نايبي حتي فرصت انتخاب قرهسورانها و اعزام آنها را به مناطق مربوطه نداشتهاند، تا چه رسد به اينكه خواسته باشند از رعايا پولي دريافت كرده باشند! ضمنآ قبل از اعزام قرهسورانها به محل مأموريتشان آيا اين وظيفهي پيشكار ماليه نيست كه با سران نايبي تماس گرفته و دستورالعملي در مورد نحوهي جمعآوري حق راه و ماليات و نحوهي عملكرد سركردههاي قرهسورانها و واريز پولهاي جمعآوري شده و همچنين در مورد پرداخت حقوق قرهسورانها صادر مينمود؟ تلگراف آقاي مصطفي عليآبادي پيشكار ماليهي كاشان به خزانهداري كل تنها نشاندهندهي عدم رضايت وي از گماردن نايبيان در رأس قرهسوراني است، و مسلم است كه عدهاي از اعيان و اشراف كاشان كه دشمنان قسمخوردهي نايبيان بودند، مشوق او در ارسال اين گزارش بودهاند. به تلگراف حاكم يزد توجه شود![

سند شمارهي الف ـ دال 29 ادارهي تلگرافي دولت عليهي ايران، از يزد به تهران، نمرهي 11 دولتي رمز، روز 20 اسد 1330 مقام منيع وزارت جليلهي داخله
در خصوص مرحمت فرمودن طرق و شوارع يزد به ماشاءالله خان و اتباع نايب حسين، اگرچه احاطه و بصيرت حضرت اشرف به امور دقيقهي مملكت مستغني از بيان بنده است، ولي لازم ميدانم خاطر مبارك را متذكر سازم كه اتباع نايب و سواران او ابدآ در اطاعت كسي نيستند و نخواهند بود. موافق اطلاعاتي كه ميرسد، فعلا در راه كاشان به حال هيچ كس رحم نميكنند. يقين دارم كه آنها در تحت حكم بنده نخواهند بود بلكه خود حكومت مستقله در يزد خواهند كرد. اين عرايض براي آن است كه بعدها اگر گفتوگويي از مردم بلند شد يا اتفاقات غيرمترقبه رخ داد، بر بنده اعتراضات نشود. اميد است كه آن وزارت جليله تمام ملاحظات حالي و مالي را فرموده باشند.
     شهابالدوله
شمارهي ميكروفيلم 7ـ471ـ30ـ290

]به فاصله ي يك روز پس از تلگراف پيشكار ماليه، حاكم يزد تلگراف بالا را مخابره كرده است. در حالي كه تا آن زمان قرهسورانهاي نايبي نه تنها در محل مأموريت خود نبودند بلكه حتي تعيين نيز نشده بودند! به تلگراف بعدي توجه شود![

سند شمارهي الف ـ دال 30
وزارت ماليه، ادارهي ماليهي كاشان، نمرهي 624، 29 اسد (مرداد) 1330
مقام خزانهداري كل
با اينكه قريب بيست روز است خلعت و حكم رياست امنيهي راه يزد براي ماشاءاللهخان پسر نايب حسين از طرف وزارت جليلهي داخله به كاشان آمده و حكم شده بوده است كه پس از وصول خلعت و حكم بيش از سه روز در كاشان نمانده با سواران خود به سر خدمت بروند، هنوز نرفته و معلوم نيست بروند يا نروند و به تازگي باز سيورسات به رعاياي بدبخت كاشان حواله دادهاند. به هرحال در اين صورت انتظار بردن اينكه حضرات دست از حركات غير مشروع خود بردارند و به مواعيد كاذبهي آنها اطمينان كردن كه پس از رجوع خدمت از طرف دولت آنها به سر كار خود رفته نوكر مطيع دولت خواهند شد، ظاهرآ يك اطمينان و انتظار سادهلوحانه به نظر ميآيد. خاطر محترم مستحضر است كه با وجود بودن آنها در كاشان، علاوه بر اينكه ماليات به واسطهي خود آنها در معرض حيف و ميل است، هيچيك از فرامين و دستورالعملهاي خزانهداري كل را كاملا نميتوان بهموقع اجراگذارد. نزد خود آنها يك مستمسك بزرگي براي دستاندازي حكام كاشان به ماليات است، زيرا كه حكومت مكرر در مقابل تعرض ادارهي ماليه از اينكه به موجب بروات خود از تنخواه ماليات دريافت داشته اظهار ميدارد كه اگر من نگيرم حضرات خواهند گرفت. مستدعيام يك اقدامي اساسي در باب كاشان بفرماييد زيرا كه با اين حال مأمور ماليه نميتواند خدماتي را كه در نظر دارد كه در برابر احكام و دستورالعملهاي خزانهداري كل بهموقع بروز و ظهور آورد، معروض و مشهود سازد.
     مصطفي عليآبادي
(حاشيه) 1912/9/9

سند شمارهي الف ـ دال 31
دولت عليهي ايران، وزارت داخله، از تهران به يزد، 30 اسد 1330 نمرهي كتاب ثبت .533
به حكومت يزد
تلگراف سركار والا در باب ماشاءاللهخان رسيد. چنانكه خاطر سركار والا مسبوق است، مدتها نايب حسين و پسرهايش طغيان و شرارت را پيشهي خودشان قرار داده، چقدرها دولت و اهالي كاشان و اردستان و غيره را متضرر ساخته تا آن كه به بعضي وسايل از حركات خود پشيمان و اظهار اطاعت و خدمتگزاري نموده، اولياي دولت هم نظر به بعضي ملاحظات از تقصير او اغماض كرده چنين صلاح دانستند در مقابل تعهدات مشاراليه خدمتي رجوع نمايند. اين بود كه خدمت رياست قرهسوراني راه كاشان و يزد با شرايط معين به او رجوع نموده مشاراليه كه به توسط تجار كاشان تعهد انجام اين خدمت را نموده، حالا اگر موافق تعهداتي كه كرده است به وظيفهي خدمت پرداخت چه بهتر به سهولت رفع زحمتي شده است و اگر باز مخالفت نمود آن وقت دولت هم عجز ندارد به تكليف خود رفتار خواهد كرد. حكومت جليله هم بايد كاملا و با بيطرفي و تفتيش صحيح مراقب اعمال آنها باشد. رمز شود.
شمارهي ميكروفيلم 293ـ11ـ4ـ331
]در تلگراف وزارت داخلهي ايران به حاكم يزد ميتوان به چند نكته پي برد:
اول، وزير داخله تصديق كرده است كه «نايبيان مدتهاست طغيان كرده بودند.»
دوم، تجار كاشان نايبيان را مورد تأييد قرار دادهاند، وگرنه دولت به آنها شغلي واگذار نميكرد. يعني تجار كاشان خدمات نايبيان را براي منطقهي كويري خود مفيد و مؤثر ميدانستهاند!
سوم، وزير داخله تأييد كرده است كه با قبول خدمت توسط نايبيان «چه بهتر به سهولت رفع زحمتي شده است» يعني غيرمستقيم تصديق كرده است كه نايبيان دردسر بزرگي براي دولت ايران بودهاند.
چهارم، چون مطلع بود كه حاكم يزد دشمن سران نايبي است و در متن همهي تلگرافهايش اين دشمني و خصومت به وضوح ديده ميشود، لذا تأكيد كرده است: «بايد كاملا و با بيطرفي و تفتيش صحيح مراقب اعمال آنها باشد.»
نايبيان تقريباً مدت دو سال از اعتماد دولت برخوردار بودند. نايبيان با نيروي چند هزار نفري خود در امن نگه داشتن راهها، در انتظام و عمران جامعه و آسايش و آموزش مردم عادي كوشيدند. از ايشان آثار بسيار در يزد و كاشان به جا ماندهاند. (137)نمونهاي از آنها بناهاي يارماشاءالله در زيارتگاه مشهد اردهال است.138 در اين دوره و سالهاي بعد جامعهي ايراني لنگلنگان به زندگي پرملال خود ادامه ميداد. كابينهها با رئيسالوزراهاي گوناگون ميآمدند و ميرفتند. ولي از بهبود اجتماعي خبري نميشد. (به سند پيوست شمارهي 50 مراجعه شود.[

سند شمارهي الف ـ دال 32
ادارهي تلگرافي دولت عليهي ايران، از يزد به تهران، نمرهي 25 دولتي، (رمز)
مقام منيع وزارت جليلهي داخله
خيلي تعجب است كه چندين تلگراف رمز و كشف در استدعاي قبولي استعفا و كسب تكليف خود عرض كرده به هيچوجه جوابي مرحمت نفرمودهايد و مسلمآ بلاتكليفي موجب زحمت و فضاحي و دردسر دولت است. اينك از قرار معلوم ماشاءاللهخان و پدر او با جمعيت زيادي كه ميگويند متجاوز از پانصد است به طرف يزد حركت كردهاند. اگرچه ظاهرآ براي خدمت ميآيد ولي باطنآ اين مسئله واضح است كه ابدآ تحت اطاعت و فرمان بنده نخواهد بود و با اين روزگار پرانقلاب اگر يك روزي به خيال فاسد افتاد، دولت با چه قوه جلوگيري و دفع خواهد كرد و مردم بدبخت و حكومت با او چه معامله ميتواند بكند. افسوس ميخورد كه اثري در عرايض نيست. با اين ترتيبات چگونه بنده را امر به توقف ميفرماييد. مستدعي است فوري اجازهي حركت فرماييد.
     شهابالدوله (حاكم يزد)
به تاريخ اول ميزان 1330
سند شمارهي 25552 ـ الف 292 00 5611 ـ1
]نگراني حاكم يزد از ورود ماشاءاللهخان به يزد در حقيقت شخصيت و نفوذ برتر ماشاءاللهخان در مقايسه با شخصيت و نفوذ خودش بوده است. او ميدانست كه با وجود ماشاءالله خان ديگر نخواهد توانست به عنوان شخص اول منطقه از مزاياي قانوني و غيرقانوني شغلش برخوردار گردد. به اين علت به مجرد ورود نايبيان به يزد به فاصلهي چند روز شهابالدوله از شهر خارج شد. به تلگرافهاي اهالي يزد توجه ميكنيم.[

سند شمارهي الف ـ دال 33
ادارهي تلگرافي دولت عليهي ايران، از يزد به تهران نمرهي 107، روز 15 ميزان 1330
مقام منيع وزارت داخله دامت عظيمته
پس از مدتها كه در شكنجهي سارقين فارس بوده و كرورها اموال يزدي به غارت برده بهحدي كه طرق و شوارع يزد بهكلي مسدود، رشتهي تجارت و كسب فدويان گسيخته، امروز بحمدالله به اعطاي وجود محترم حضرت مستطاب اجل آقاي ماشاءاللهخان سردار جنگ نائل، سه روز قبل با استعداد تمام ورود به يزد فرمودند. از حسننيت و كفايت حضرت معزياليه به محض ورود امنيت كلي در حدود يزد موجود، سارقين كه براي غارت حدود غرب يزد آمده بودند به ايلات خود مراجعت كردند. عمومآ از اين حسن انتخاب تشكرات صميمي خود را تقديم ميداريم. لاكن استدعا داريم چنانچه آراي ارادهي مبارك اقتضا فرمايد حكومت يزد را هم به عهدهي معزياليه واگذارده تا آن كه طرق و شوارع پيشرفت و امنيت بهبودي پيدا كند. داخلهي شهر منتظم و در تحت اقدام كافيهي اين موجود محترم آسوده مشغول دعاگويي باشيم.
( از ذكر امضاي بالغ بر بيست نفر خودداري شده است)
شمارهي ميكروفيلم 11ـ11ـ3ـ293

سند شمارهي الف ـ دال 34
ادارهي تلگرافي دولت عليهي ايران، از يزد به تهران
مقام منيع وزارت داخله دامت شوكته
بر خاطر مبارك واضح است طبقات اهالي خاصهي تجار طالب امنيت و معيشت آنها منوط بر آن است. مقاصد اولياي دولت هم همين است. مدتي است مسلوب امنيه بوده علاوه بر اينكه ابواب تجارت بهكلي مسدود، احشام و پاره قصبات و قراء غارت شده بود. بحمدالله جناب مستطاب اجل ماشاءاللهخان سردار جنگ با استعداد كافي وارد و اميدوار به همه قسم كه احدي تصور نميكرد، سلوك نفرمايد. در اين صورت استدعا داريم حكومت را هم به جناب معزياليه مرحمت فرماييد تا به فراغت به لوازم دعاگويي قيام نماييم والا قسمي ديگر توليد هزاران زحمت و خرابي است. عموم تجار ــ ملكالتجار ــ وكيلالتجار ــ حاجي شيخ مهدي تهراني... و بالغ بر 25 نام ديگر.
به تاريخ 18 ميزان (مهر) سنهي 1330
شمارهي ميكروفيلم 293ـ11ـ11ـ9

سند شمارهي الف ـ دال 35
وزارت داخله، ادارهي جنوب، 26 شوال 1330 (13 اكتبر 1912) نمرهي 1284/4327 ادارهي خزانهداري كل
راجع به توقف نايب حسين و سوارهاي او در كاشان و سوارهاي بختياري و قرهسوراني راه اصفهان شرحي در جواب نمرهي 8699 خزانهداري زحمت داده، حالا نيز محض تكميل اطلاع خزانهداري مشروحآ اظهار ميدارد، اولا نايب حسين و ماشاءاللهخان پسرش در كاشان نيستند و مدتي است براي ترتيب راههاي يزد رفته و فعلا در نائين و خود يزد و آن صفحات هستند و فقط يك عده سوار در سر راههاي قم و كاشان براي حراست و حفظ امنيت گذاشته و از وقتي كه اين خدمت براي آنها معين شده، شنيده نشده است حركتي برخلاف نظم از آنها به ظهور رسيده باشد. ثانيآ طرق و شوارع اصفهان به هيچ وجه ربط به اين راهي كه به ماشاءاللهخان سپرده شده است ندارد و اين راه يك خط قافلهرو جداگانه است كه به اصفهان ربط ندارد و يك منزل آن از كنار خاك اصفهان عبور مينمايد و در واقع اين حقوقي كه براي سوارهاي ماشاءالله خان معين شده است، همان حقوقي است كه به سوارهاي راه كاشان و يزد داده ميشد و از وقتي كه ماشاءالله خان سوار در سر راه كاشان و يزد گذاشته و خواهد گذاشت ديگر حقوقي به سوارهاي سابق داده نميشد كه مكرر باشد... راجع به سوارهاي بختياري مأمور ساخلوي كاشان هم مسلم است، بعد از اينكه نايب حسين مطيع و ساكت و طرف رجوع خدمت دولت شد ديگر حكومت كاشان يك صد نفر سوار لازم نخواهد داشت، فقط يك عده براي اجراييات حكومتي باقي و مابقي مرخص خواهند شد... . ولي حقوق سوارهاي ماشاءاللهخان هر عده و از هر روزي كه شروع به خدمت كردهاند بايد از خزانهداري حواله شود كه ديگر نرسيدن حقوق وسيلهي شرارت به دست او ندهد... .
شمارهي ميكروفيلم ـ240 145ــ14 169
]توجه شود در اين تلگراف وزارت داخله رسمآ به خزانهدار كل اعلام كرده است كه قرهسورانهاي نايبيان وظايفشان را به نحو احسن انجام ميدهند.[

سند شمارهي الف ـ دال 36
ادارهي تلگرافي دولت ايران، از يزد به تهران، نمرهي 153 شب 22 ميزان 1330
توسط حضرت ملاّ  ذالا نام آقاي مدرس دامت بركاته، كپيهي مقام منيع وزراي عظام دامت عظمتهم
چند سال بود اهالي يزد ساعتي به جان و مال و ناموس اطمينان نداشته كه كسي و تجارت اين خاك بهكلي مختل از عدم امنيت هر طبقه از مشاغل خود دستشان كوتاه و شيرازهي معاش عموم اهل بلد بالمره گسيخته آباداني به ويراني و غنا به فقر مبدل گرديد. بحمدالله از ورود جناب مستطاب اجل آقاي ماشاءاللهخان سردار جنگ جراحات قلوب را التيام حاصل و مكنون خاطر مبارك را كاملا به عالم... . تشكرات صميمانهي خود را تقديم داشته عمومآ به مراتب دعاگويي افزوده و با كمال ضراعت استدعا ميكنيم، حكومت و نگهداري خلق ستمديده را هم به جناب معزياليه مرحمت فرمايند. هرگاه ديگري انتخاب شود علاوه بر اينكه اين امنيت بهكلي سلب خواهد شد ولي مبالغي ضرر به دولت خواهد رسيد. البته اين معني حضور مبارك مكشوف كه مواد معاش منوط به امنيت است كه امروزه بسته به وجود اين سردار بزرگ است. مهيج اين عرض جز تحصيل رضايت خلق و خالق و خدمت به دولت و ملت نيست. جز اين چيزي را تصور نفرماييد لابد به مركز خود مراجعت خواهند فرمود و ثانيآ  گرفتار اشرار داخلي و سارقين فارس خواهيم بود. اميد است كه بر بلد و اهل آن ترحمي فرموده، اين عرض را به اجابت مقرون فرموده امتنان فرمايند.
داعيان دولت ابدآيت و خادمان ملت علما و اعيان يزد داعي حجتالاسلام، داعي شيخ اسدالله ثقهالاسلام، داعي صدرالعلما، داعي ميرزا محمد حسن، و شانزده نام ديگر.
شمارهي ميكروفيلم 293ـ11ـ11ـ1
سند شمارهي الف ـ دال 37
از كرمان به تهران، نمرهي 14 دولتي
مقام منيع وزارت جليلهي داخله
بهطوري كه خبر ميرسد، پسر نايب حسين با هفتصد سوار و تجمل كه هيچيك از حكام و فرمانفرمايان محترم حائز نبودهاند به يزد ورود داده شهابالدوله كه جز استخلاص از آنجا علاجي براي خود تصور نميكرده است، شبانه طرف تهران حركت نموده، نظر به عاقبت وخيمي كه در اين باب مشاهده ميكنم و تحمل آن خارج از حوصله ي غيرتمندي و وطنپرستي خويشتن ميدانم، ناگزير پيشبيني خود را به هيئت دولت مينمايد كه اگر علاجي فوري در اين خصوص نشود دولت ايران دچار زحمت و خسارتي خواهد شد كه خسارات متحمله از اقدام سالارالدوله را فراموش بدارد. عالم دولتخواهي به اظهار نظريات و پيشبيني بنده را واداشته و تذكار خاطر هيئت دولت را لازم دانست. ديگر تصور حسن و قبح و معايب يا محاسن آن منوط به نظريات عالي اولياي دولتي است.
     امير مفخم
به تاريخ 22 ميزان (مهر) 1330
شمارهي ميكروفيلم 293ـ11ـ314

] امير مفخم حاكم كرمان، تا چنان حدي با نايبيان دشمني دارد كه حتي حاضر نيست نام ماشاءاللهخان را در نامهاش به كار برد و او را به نام «پسر نايب حسين» خوانده است! و از اينكه ماشاءاللهخان با موكب خود و هفتصد سوار و با تجمل فراوان وارد يزد شده است چنان او را به حسادت واداشته و ناراحت كرده است كه فورآ به تهران هشدار داده است! آيا چون ماشاءاللهخان پسر نايب حسين است و داراي القاب آنچناني چون: سلطنه، دوله و غيره نيست پس نبايستي در مقام مسئول قرهسوراني قرار گيرد، و حال كه قرار گرفت پس نخواهد توانست مأموريتش را به نحو احسن به انجام رساند؟ البته اين شكايتهاي دولتمردان ستمگر، فاسد و انگل جامعهي آن روز ايران، در حالي انجام گرفته است كه وزارت داخلهي ايران از نحوهي عملكرد قرهسورانهاي ماشاءاللهخان رضايت داشته و ضمنآ تجار و اعيان و مردم عادي يزد با تلگرافات خود ضمن رضايت از برقراري امنيت، خواستار گماردن ماشاءاللهخان در پست حاكم يزد شدهاند. در عين حال گماردن ماشاءاللهخان در اين سمت به درخواست تجار كاشان و ضمانت آنها صورت گرفته بود. آيا اين نشاندهندهي اين حقيقت نيست كه ماشاءاللهخان حداقل در برقراري امنيت در مسير خواست مردم قدم برميداشته است؟ متأسفانه دولتمردان اسم و رسمدار و اعيان فرصتطلب و سودجو هدفي جز لجنمال كردن افرادي كه از قشر پايين مردم سر بلند كرده بودند نداشتند![

سند شمارهي الف ـ دال 38
ادارهي تلگرافي دولت عليهي ايران، نمرهي 1388، از كاشان به تهران، روز 10 دلو 1330
مقام منيع حضرت اشرف آقاي رئيسالوزرا و حضرت اشرف آقاي وزير داخله
چقدر محرمانه عرض كردم كه قسمي بفرماييد يا صلح با نايب حسين يا سوار بيايد، به هيچ قسم جواب نرسيد. اذن رفتن خواستم اعتنا نشد تا اينكه نايب حسين نزديك شد. عموم كاشان او را دعوت كرده مهماني نموده خواستم طرف شده جلوگيري نمايم. صريح جواب دادند و همراهي كردند. فعلا در پشت مشهد است. اسلحه حكومت ميكند. يا بايد اصلاح و خواهش او را قبول كرده تا برود يا تا دوروز با اين عده و همراهي كاشاني. ديگر مختاريد.
     فتحالله بختياري

شمارهي ميكروفيلم 290ـ7ـ471ـ16
] اولا نايبيان كه چند ماه قبل از در صلح درآمده بودند و مشغول خدمتگزاري! امثال فتحالله بختياري حاكم كاشان و امير مفخم حاكم كرمان و خسرو بختياري حاكم اصفهان و شهابالدوله حاكم يزد كه منافع خود را در خطر جدي ميديدند با گزارشات خلاف و سر تا پا دروغ خود اين صلح را برهم زدند! حال چگونه فتحالله بختياري پيشنهاد صلح با نايبيان را به دولت ميدهد! ثانيآ حاكم كاشان در عجب است كه چرا «عموم كاشان او را دعوت كرده و همراهي ميكنند» آيا اين همراهي مردم نشاندهندهي آن نيست كه اكثر مردم كاشان به علت اعمال مردمي نايبيان، وجود آنها را در كاشان مفيد به حال خود ميدانستهاند؟[


یادداشت:
131. شجاعي: پيشين، 2 آذر 1329، ص.14
132. افشار: پيشين، صفحهي .214
133. فولادوند: پيشين، 30 دي 1346 ش، صفحهي .43
134. احمد كسروي: تاريخ هيجده سالهي آذربايجان، صفحهي 546، 547، .570
135. وزارت امور خارجهي انگليس: پيشين، جلد 6، صفحهي .23
136. حسن غفار: تاريخ و سنن تاريخي كاشان، صفحهي .81


No comments:

Post a Comment