Friday, March 18, 2016

بفصل دهم- خش اول- اوضاع و شرائط آن زمان ایران



فصل دهم
اوضاع و شرائط آن زمان ايران
بخش اول
       با توجه به اينكه بالغ بر 97 سال از تاريخ قلع و قمع و كشتار نايبيان مي‌گذرد، و ممكن است خواننده اطلاع روشني از اوضاع و احوال زمان‌هاي گذشته نداشته باشد، لذا توضيح بيشتر و دقيق تر بعضي از مطالب و نيز اوضاع سياسي ايران در سالهاي آخر قرن نوزدهم و دو دهه اول قرن بيستم، آداب و رسوم و عمل کرد شخصيت‌هاي مهّمي كه در راس قدرت قرار گرفته بودند، ضروری است. زيرا قضاوت در مورد نايبيان و اعمال آنها فقط در چارچوب سياسي و اجتماعي آن زمان و در مقايسه با ديگرانی كه در شرايط مساوي قرارداشته‌اند عادلانه خواهد بود.
       به این علت سعی شده اوضاع و احوال آن دوران ایران رااز طریق ترجمه اسناد خارجیان به اطلاع خوانندگان کتاب برسانیم. 
         در این فصل ترجمه بخشی از اسناد گنجانده شده است، در جای جای کتاب به سایر اسناد اشاره شده است. مطالب بر حسب تاريخ ذكر شده‌ و برای هر سند يك شماره بنام‌‌ (شماره پيوست ) داده شده است.

ترجمه اسناد

سند پيوست شماره 1
از: سر جي. باركلي.‌‌(وزير مختار انگليس در تهران) Sir G . Barcklay
به : سر ادوارد كري .‌‌ (وزير خارجه انگليس ) Sir Edward  Grey

12 دسامبر 1908  ـ  تهران‌‌‌‌    
 تلگراف  شماره432 (43420)‌‌‌‌                                                                    

در جواب نامه ارسالي شما به شماره 27
         از زمانيكه ظّل‌السلطان از مقام استانداري فارس بر كنار شده است، امنيت از جاده‌هاي جنوبي رخت بربسته و نا آرامي رو به ازدياد است. اين به علت ضعف مديريت استاندار فعلي است.
         خطرات احتمالي وارده به مسافرين و ضرر و زياني كه به تجارت اين قسمت از ايران وارد شده، در موارد مختلف به دولت تهران گوشزد شده است، و در حال حاضر من تأكيد مي‌كنم كه استانداري فارس بايستي به فرمانفرما واگذار شود.

سند پيوست شماره 2

از : سر جي. باركلي.   (Sir G .Barcklay)
به : سر ادوارد‌گري.    (Sir Edward Grey)
15 دسامبر 1908  ـ   تهران‌‌‌‌
 تلگراف شماره 438 (43849)‌‌‌‌     
                                                                          

موضوع انتخاب فرمانفرما به استانداري فارس:
         سوابق فرمانفرما تا سال 1906 بهيچوجه خوب نبود، ولي در حال بهتر شدن است.
         انتخاب او به عنوان استاندار فارس بنظر من مي‌تواند بهترين فرصتي باشد كه بطور نسبي امنيت و آرامش را در استان فارس بر قرار كرد. در حال حاضر فرد محكم تر و با جربزه تري از او سراغ نداريم كه در اين شغل گمارده شود.  
ممكن است و اميد ميرود كه فرمانفرما مورد قبول مردم قرار گيرد. وضع رفت و آمد مال التجاره به خاطرراهزني‌هائي كه در جاده‌ها رخ مي‌دهد، تقريباً بصورت راكد در آمده است و استاندار فعلي نتوانسته است در اين راه قدم مثبتي بردارد و با شكست روبرو شده است.
         من با اصرار فرمانفرما را وادار كردم مقام استانداري را كه به او پيشنهاد شده است قبول كند و به او اطمينان دادم كه اگر كارش را درست انجام دهد، سفارت انگليس پشتيبان او خواهد بود.

سند پيوست شماره 17         
مدرك:F.O.371/2427‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      شماره 3348‌‌ 28 ژانويه 1915
از: Sir W. Townley (وزير مختار بريتانيا در تهران)‌‌‌‌‌‌‌‌   
به: Sir . Edward Grey  (وزير امورخارجه بریتانیا)                                            
‌‌‌‌‌‌‌‌  
         من با نظرات وزير امور خارجه روسيه موافقم كه نيروهاي روسيه به پيشرفت خود در ايران نبايد ادامه دهند،  تا ما هردو‌‌ (روسيه و انگليس ) بررسي كنيم  و پي ببريم كه واقعا وضعيت ما در ايران چگونه خواهد بود؟
         من نمي خواهم باور كنم كه كابينه فعلي ايران در حال گول زدن و فريب ماست، مگر اينكه مدركي در اين مورد به من ارائه شود. ادامه كار اين كابينه زياد مطمئن نيست و پولي  را كه ما امروز به عنوان رشوه به دوستانمان پرداخت مي‌كنيم ممكن است فردا مورد استفاده دشمنان ما قرار گرفته و به نفع آنها تمام شود‌‌ (آلمان و تركيه ) نخست وزير ايران تقريبا استعفا داده است و از جانب من و همكار روس من ديگر كاري بر نمي آيد كه بتوانيم با پرداخت پول، عضويت اشخاص مورد نظر خود را براي راه يابي به كابينه جديد ايران تامين كنيم .
         هر چه زودتر قواي روسيه بتواند قواي  عثماني را از آذر بايجان بيرون كند بهتر خواهد بود. اگر عثمانيها در ايران شكست بخورند دوباره موقعيت به نفع ما به جريان خواهد افتاد.
پيشرفت و موفقيت آلمانها و عثمانيها در جبهه‌هاي مختلف با عث شده است كه همه مردم ايران به صورت دشمن  ما در آيند و ديگر به سختي مي‌توانيم يكنفر ايراني را در تهران طرفدار خود بيابيم.  روزنامه‌هائي كه در گذشته نزديك، نامه‌ها و تلگراف‌هاي ما را چاپ مي‌كردند،  همه آنها از طرف مردم بايكوت شده و كسي آنها را نمي خرد.
         عين اين وضعيت در ساير شهرها از جمله اصفهان، يزد، كاشان و همدان نيز گزارش شده است. فقط در مشهد و شيراز اوضاع آرام است و در كرمانشاه هنوز تعدادي طرفدار داريم.        
         اگر روسيه با شدت و سرعت به پيشرفت خود در مدت بسيار كوتاهي ادامه ندهد وضعيت ما در اينجا بسيار بغرنج خواهد شد.
         كابينه فعلي ايران صحبت از شروع جنگ با تركها مي‌كند، ولي من ترديد دارم كه مردم ايران حاضر شوند عليه تركها اسلحه بدست گيرند.
         من فقط از جانب بختياريها اطمينان حاصل كرده ام كه در صورت پيشرفت تركها، بختياريها در مقابل آنها به مخالفت بر مي‌خيزند و مانع پيشرفت تركها در عربستان‌‌ (خوزستان ) مي‌شوند، حتي اگر دولت ايران به دولت تركيه اعلام جنگ ندهد.


سند پيوست شماره 20
از : وزير خارجه انگليس  سرادوارد گري.
به : وزير مختار انگليس در تهران.
18 فوريه 1915‌‌ شماره 48.(18581)                                                                                                                
دوران جنگ   خيلي محرمانه
       پيرو تلگراف شماره 45 مورخه 16 فوريه من در مورد بي طرفي ايران.
         پيشنهاد ميشود كه در مقابل اعلام بي طرفي ايران و فرو نشاني جهاد عليه انگليس و روسيه، دولت اعليحضرت پادشاه انگليس به تعهدات زير عمل كند:
1-      قواي نظامي انگليس بلافاصله پس از خروج نيروهاي عثماني از خاك ايران و لغو صدور احكام جهاد از اهواز خارج خواهد شد.
2-      دولت اعليحضرت پادشاه انگليس همه سعي و كوشش خود را به كار خواهد بست تا در كربلا و نجف فقط از استانداران شيعه مذهب استفاده شود. ماليات مربوط به قرنطينه اجسادي كه براي دفن به عراق برده مي‌شود برداشته شود و زواري كه به زيارت كربلا و نجف مي‌روند از پرداخت ماليات معاف گردند.
3-      دولت اعليحضرت پادشاه انگليس در مقابل گروگان گرفتن بعضي از جزاير ايراني خليج فارس، وام قابل توجهي بدون دريافت بهره به ايران پرداخت نمايد. ولي در مقابل بتواند از منابع اين جزاير بهره برداري كند.
       من اين پيشنهادات را به وزير مختار روسيه م. دو اتر (M . de Etter ) كرده ام.
       لطفاً نظرتان را در مورد اثراتي كه ممكن است اين پيشنهادات در روي دولت ايران داشته باشد به من تلگراف كنيد.
(رونوشت به پتروگراد شماره247)

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سند پيوست شماره  26
از: سر دبليو. تاونلي  وزير مختار انگليس در تهران
به: سر ادوارد‌گري   وزير خارجه انگليس
5 آوريل 1915 ـ  تهران‌‌     تلگراف شماره 148 (39860)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوران جنگ  ـ  محرمانه.
‌‌  من با نخست وزير‌‌(مشير‌الدوله)ديروزدر منزل علاء‌السلطنه ملاقات كردم. همانطور كه در تلگراف شماره 142 مورخه 3 آوريل به اطلاعتان رساندم. با تذكر و هشداري كه دو روز قبل به نخست وزير ايران در مورد نحوه سياست غير قابل قبولي كه دولت ايران در قبال دور كردن دوستان ايراني انگلستان در پيش گرفته است، به او داده بودم ، مشاهده كردم كه حضرت والا سخت تحت تاثير قرار گرفته و در نتيجه از من سئوال نمود كه‌‌ (چكاري بايستي بكند؟ ) به او جواب دادم كه بايستي فوراً تلگرافي براي فرماندار بوشهر ارسال داشته و اقدامات او را تأئيد كند و علي قلي خان را از براز جان بر كنار، و در اولين فرصت دستوري صادر كند كه هيچگونه عملی بر ضد حيدر خان كه در بندر ريگ است معمول نگردد.‌‌                                                                                                                            
    مشير‌الدوله قول داد كه اين كار را فوراً انجام دهد. تلگرافي كه از بوشهر دريافت كردم نشان مي‌دهد كه قولي كه نخست وزير به من داده بود، عمل كرده و فرماندار بوشهر را مورد تائيد قرارداده است.
‌‌    امروز بعداز ظهر مشير‌الدوله به نزد من آمد و استدعا كرد كه به اطلاع شما برسانم كه او با تمام وجود و خلوص نيّت علاقمند است آنچه را در قدرت دارد بكار برد تا مانع شود در حسن نيّت دولت اعليحضرت‌‌ (پادشاه انگليس ) نسبت به ايران خدشه‌‌اي ايجاد گردد.
‌‌ او همانطور كه قول داده بود، چند تلگراف براي اشخاصي كه در بالا ذكر شد ارسال داشته و جواب مساعدي دريافت داشته است. او قول داد كه تلگرافي براي سردار جنگ بختياري ارسال دارد، و از او بخواهد كه فعلاً از حركت به سوي تهران خودداري كند، هر چند كه شك داشت كه بختياري‌ها به حرف او توجهي داشته باشند؟ من شخصاً با خان‌هاي بختياري در تهران تماس گفته و از آن‌ها خواسته ام به تهران نيايند.
‌‌    او(نخست وزير) با نمايندگان مجلس جلسه‌‌اي تشكيل داد و آن‌ها را قانع كرده است كه منافع ايران طالب آن است كه رابطه صميمانه و نزديك با انگلستان داشته باشند.
‌‌   قرار است كه او با سردبيران جرايد ملاقات و در همين موارد با آن‌ها صحبت كند. همچنين با روحا نيون. او بمن اطمينان داد كه روحانيان تهران همگي به خواسته‌هاي بريتانياي كبير وفادار و ثابت قدم هستند. او اميدوار است كه بتواند طرز تفّكر اكثريت ايرانيان را تغيير دهد!‌‌ (باز داشتن آن‌ها از طرفداري از آلمان و عثماني ) ولي آرزويش اين بود كه پايتخت عثماني، استانبول هر چه زودتر سقوط كند. چون با سقوط آن ماموريت او آسان تر خواهد شد.
‌‌  حضرت والا اضافه كرد كه نيازي به تذّكر در مورد حركت نيروهاي روسيه و يا فعاليت جاسوسان كنسولگريهاي روسيه ندارد. تنها خواسته او پشتيباني و خوش نيّتي، دولت اعلحيضرت پادشاه انگلستان نسبت به ايران است.
‌‌  اگر بتوانيم براي كمك به دولت ايران يكي دو سال  از دريافت اصل و فرع وامهاي پرداختي به ايران خودداري نمائيم ،در آن صورت خواهيم توانست نخست وزير را عميقاً سپاسگزار خود كنيم.
‌‌  نخست وزير مرد پاك و منزه‌‌اي است و صدق و صفا در نحوه گفتار او ديده مي‌شود. حضرت والا تقاضا كرد كه اين مذاكرات كاملاً محرمانه باقي بماند!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌                               وزير مختار                                                                                                              

سند پيوست شماره 31
از: وزير مختار انگليس در تهران. (Mr. Marling)
به: وزير خارجه انگليس سر ادوارد‌گري(Sir Edward Grey)
22 آوريل 1915‌‌     تلگراف شماره 163 (48239)                                                                                               
دوران جنگ بكلي محرمانه

         در مورد پيشنهاد تماس با علماي ديني، اين كار انجام گرفت و نتيجه آن آرام كردن جّو ايجاد شده به خاطر صدور حكم جهاد در عربستان و عراق بود. رهبران ديني در اين جا با ما در تماس بوده ودر جهتي كه ما مي‌خواهيم قدم بر مي‌دارند. اگر مردم از رابطه آن‌ها با ما مطلع شوند مطمئناً نفوذشان را دربين مردم از دست خواهند داد.
         در مورد نفوذ در دولت ايران، بر مبناي قرار داد 1907، ذكر شده است (احترام به حقوق حقّه ايران) اين جمله در حال حاضر معني خود را از دست داده است،  و حتي اگر تضمين نامه‌‌اي توسط دولتين انگليس و روسيه تهيه شده و به امضاي نماينده دولت فرانسه نيز برسد، و به ايران داده شود، باز هم آن اثر مطلوب را نخواهد داشت.
         دولت فعلي ايران بدون دريافت كمك مالي قادر نيست قدم موّثري را بردارد. ترس من اين استكه حتي اگر ما كمك مالي به اين دولت بكنيم بازهم نخواهد توانست فدم مثبتي بردارد. علت اين امر ضعف رقت انگيز نخست وزير و عدم همگامي و اتحاد وزراي كابينه اوست. لذا تنها راهي كه در پيش دارد، استعفا دادن است.
         تصّور من اين است كه بايستي بفكر تشكيل دولت قوي تري كه شايد در راسش عين‌الدوله قرار داشته باشد باشيم. در حال حاضر او بهترين و در عين حال تنها فردي است كه مي‌تواند در مقابل آشوبگران آلماني كه فعاليتشان روز به روز بيشتر مي‌شود قد علم كند. وزير مختار روسيه او را قبول خواهد كرد. اميدوارم دولت روسيه در مورد سعد‌الدوله زياد پافشاري نخواهد كرد. با وجود اين كه سعد‌الدوله قدرتمند بوده و صلاحيت نخست وزيري را دارا مي‌باشد، ولي فاقد پرستيژ بوده و طرفداري بين مردم ندارد.
         (بطور محرمانه) شارژدافر روسيه به نظر مي‌رسد كه در اين مورد با من همعقيده است، ولي نمي خواهد قبل ازرسيدن وزير مختارجديد روسيه( M. de Etter) كه قرار است هفته آينده وارد ايران شود، خود را در اين كار متّعهد كرده باشد.
         نظر من بر اين است كه بايستي از لحاظ مالي دولت جديد ايران را پشتيباني كرده و بهره وامهاي قبلي را موقتاً از آن‌ها طلب نكنيم .چون در هر حال دولت ايران قادر نيست اقساط بدهي‌هاي خود را ماهيانه بپردازد.
         گزارش رسيده حاكي است كه كلّيه افسران سوئدي بيش از پيش به طرفداري آلمان‌ها بر خاسته‌اند و دولت ايران نفوذي در روي آن‌ها ندارد.
    (رونوشت پتروگراد  ـ  هندوستان و بصره ارسال گرديد)

‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سند پيوست شماره 32
از: سر ادوارد‌گري  وزير خارجه انگليس .‌‌ (Sir Edward Grey) )
به: سر جي.بيوكانون وزيرمختارانگليس در روسيه.(Sir G. Buchanan)

24 آوريل 1915‌‌  تلگراف شماره 706 (48859)‌‌‌‌   
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
    پیرو تلگراف شمار 166 مورخه 23 آوريل 1915 از تهران كه رونوشت آن براي شما ارسال شده است.
‌‌    من بر اين عقيده هستم كه نمايندگان هر دو كشور‌‌ (انگليس و روسيه) در تهران بايستي با انتخاب يك شخص پر قدرت در رأس كابينه تهران موافقت كرده و مخالفت خود شان را نشان ندهند. با توجه به وضع بحراني موجود در ايران، اميدوارم وزير امور خارجه روسيه با من همعقيده باشد.
    در مورد اعزام نيروهاي نظامي روسيه: من با اعزام عدّه‌‌اي از آن‌ها به قزوين موافقم، تا در صورتيكه اوضاع بحراني شد و نياز به آن‌ها بود بتوانيم از آن‌ها استفاده كنيم . ولي بايستي انتظار داشته باشيم كه ممكن است حركت نيروهاي روسي به داخل پايتخت فرصت خوبي را به دشمنان ما بدهد تا عليه ما عكس العمل شديد نشان دهند. مگر اينكه دولت ايران رسماً از روسها درخواست حركت نيروهاي روسي را به داخل تهران بنمايد. بنابر اين من با ورود نيرو‌هاي روسي به داخل پايتخت ايران موافقتي ندارم، بجز اينكه ورود آنان براي نجات جان و مال سفارتخانه‌هاي خارجي ضرورت داشته باشد.
   بايستي هدف متفقين بر اين اصل قرار گيرد كه بهيچوجه عملی را مرتكب نشوند كه بي طرفي ايران را در جنگ لغو كند، تا باعث تحريك بيشتر مخالفين ما قرار گرفته و ايران را به طرفداري از تركها وادار كند.درست است كه تركها وارد ابران شده و بخاك ايران تجاوز كرده اند، واگر دولت جديد ايران عمل تجاوز كارانه آنها را خصمانه تلقي كرده و به طرف متفّقين روي آورد. در آنصورت ما بايستي از اين عمل ايران بسيار خشنود گرديده و آنچه در قدرت داريم به آن‌ها كمك كنيم. از لحاظ پشتيباني لجستيكي ايران نمي تواند براي ما مفيد باشد ولي از لحاظ روحي بسيار سودمند حواهد بود ،چون وقتيكه يك كشور مسلمان عليه كشور مسلمان تركيه بپا خيزد، اثري بسيار مثبت درروي  ساير كشور‌هاي اسلامي خواهد گذاشت. بنابر اين نبايستي ما عملی را مرتكب شويم كه باعث شود ايران به سوي تركيه رفته وبا آن‌ها متّحد شود. در آن صورت اين اتحاد با تركها داراي اثرات زياد و گسترده‌‌اي در روي مردم مسلماني كه تحت تسلّط ما هستند خواهد داشت.
‌‌   بنا بر اين پيشنهاد من اينستكه وقتيكه كابينه جديد ايران شروع به كار كرد، ضمن اينكه هر كمكي كه مي‌توانيم به آن بكنيم، از انجام هر عمل نظامي كه باعث تحريك آنها گردد خودداري نمائيم. مگر اوضاع و احوال طوري باشد كه عملیات نظامي را عليه ايران الزامي كند.
(رونوشت ، سفارت انگليس در تهران )
 وزير خارجه انگليس                                                                                                                                        


سند پيوست شماره 33
از: سفارت آمريكا در تهران.
به: وزير خارجه آمريكا در واشنگتن.
26 آوريل 1915‌‌    
شماره 58                                                                                                                                                             
موضوع : بحران وتغيير كابينه.

         عاليجناب .
         با كمال افتخار به استحضار مي‌رساند.
          بر مبناي گزارش موّثق و اتفاقات مهّمي كه در 48 ساعت گذشته رخ داده است، كشور ايران با يك بحران شديد روبرو شده است.
          در غروب روز 24 آوريل، پس از اينكه نخست وزير مشير‌الدوله از گوشه و كنار مطلع گرديد، كه مقامات انگليسي و روسي مقيم در تهران عزل او را خواستار شده اند، به اتفاق برادرش موتمن الملك كه رئيس مجلس شوراي ملّي است، به دربار رفت تا استعفاي خود را تقديم اعليحضرت كند. در حضور شاه با وزير مختار انگليس و منشي سفارت روسيه‌‌ (وزير مختار جديد روسيه تا آن زمان وارد تهران نشده بود ) روبرو گرديد.
         نخست وزير مطلع گرديد كه اين دو مقام خارجي متفقاً درخواستهاي زير را به شاه كرده اند:
اول ـ مشير‌الدوله بايستي استعفا بدهد.
دوم ـ مجلس مُنحل گردد.
سوم ـ كلّيه روزنامه‌ها توقيف گردند.
 چهارم ـ كلّيه افسران سوئدي ژاندارمري و پليس از كار بر كنار شده و فوراً از ايران اخراج گردند.
پنجم ـ سعد‌الدوله كه يكي از افراد تحت حمايت روسيه است، در سمت نخست وزيري ايران گمارده شده و در كابينه اش اشخاصي چون، سپهدار و فرمانفرما كه هر دو آن‌ها تحت حمايت روسيه قرار دارند، ووثوق‌الدوله و قوام‌الدوله، شرکت داده شوند.
         شاه با آرامش به درخواست‌هاي وزير مختار انگليس و منشي سفارت روسيه توّجه كرده و موافقت خود را اعلام كرد. مشير‌الدوله بلافاصله استعفاي خود و كابينه اش را تقديم كرد.
         ولي رئيس مجلس شوراي ملّي به مجلس مراجعت كرده و پس از تشكيل جلسه فوق العاده نمايندگان مجلس، آن‌ها را در جريان رويداد قرار داد. پس از راي گيري، قبولي سعد‌الدوله با 63 راي مخالف در مقابل 6 راي موافق رد شد. مجلس كميته‌‌اي را به رياست موتمن الملك تعين كرد تا به نزد شاه رفته و از او به خواهند عين‌الدوله را به سمت نخست وزيري به پذيرد، شاه هم با اين پيشنهاد موافقت نمود.
          مقام صاحب نظر و قابل اعتمادي ديگري به من اطلاع داد كه، كميته‌‌اي از اعضاي حزب دمكرات مجلس شوراي ملّي به نزد شاه رفته و به او اظهار كرده اند، كه اگر مجلس را مُنحل كند و دولتي به رياست سعد‌الدوله و با شركت وزرائي چون سپهدار، فرمانفرما و غيره تشكيل شود، در آنصورت به هيچكدام از اين وزراء فرصت خدمت كردن داده نخواهد شد و همه آن‌ها بقتل خواهند رسيد.
         شايع است كه فرمانفرما و سپهدار از ترس جانشان خود را از شركت در كابينه كنار كشيده‌اند.
درست است كه موقتاً هيجانات تا حّدي آرام شده است، ولي هنوز آرام بخش نمي باشد. و اگر افسران سوئدي بر كنار شده واز ايران اخراج گردند و  ژاندارمري مُنحل گردد، زندگي و اموال هيچيك از خارجيان در امان نخواهد بود. 
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌                                                                          با تقديم احترام‌‌‌‌  

سند پيوست  شماره 34
از: وزير مختار انگليس در تهران . (Mr . Marling )
به: وزير خارجهانگليس سرادوارد‌گري(Sir Edward  Grey )                     
27 آوريل 1915‌‌   شماره 170 ‌‌ (50941 )
                                                                        

دوران جنگ خيلي محرمانه.
         با تمام سعي و كوششي كه هر دو سفارتخانه‌‌(روسيه و انگليس) براي گماردن سعد‌الدوله در پست نخست وزيري تهران معمول داشتيم نتوانستيم موفق شويم. چون مقامات با نفوذ تهران كه قبلاً به ما قول داده بودند در اين انتخاب به ما كمك خواهند کرد، از ترس عكس العمل مردم نسبت به خود و تنّفري كه آن‌ها نسبت به سعد‌الدوله دارند، خود را كنار كشيده‌اند. حتّي شاه و عين‌الدوله در راه گماردن سعد‌الدوله به نخست وزيري ايجاد مشكلات كردند. در شرائط فعلي و براي جلوگيري از سقوط بانك شاهنشاهي و با توجه به ورود وزير مختار آلمان با عده زيادي از آشوبگران كه به دنبال او روانند، شارژ دافر روسيه و من تصميم گرفته ايم كه تنها راه حل، تشكيل يك دولت پرقدرت در تهران است. يعني انتخاب عين‌الدوله بجاي سعد‌الدوله. خوشبختانه در حال حاضر عين‌الدوله از پشتيباني مجلس نيز برخوردار است. ديروز ما دو نفر با شاه ملاقات كرده و موافقت نموديم كه عين‌الدوله بجاي سعد‌الدوله نخست وزير گردد. شاه فرمان او را صادر كرد. 
         قرار است عين‌الدوله قانوني را به مجلس جهت تصويب ارائه نمايد، تا پرداخت پول نقد را بوسيله بانك شاهي ملغي و بجايش چك صادر كنند!‌‌(يعني قبل از انتخاب به مقام نخست وزيري، عين‌الدوله شرط و شروط انگليس و روسيه را قبول کرده است!)
         عين‌الدوله مطمئن است كه مي‌تواند نظم و ترتيب را با تمام كوششي كه آلمان‌ها براي برهم زدن اوضاع بخصوص وضع اقتصادي اعمال مي‌كنند به پايتخت بر گرداند. ولي تهران در چند روز گذشته در حالت بحراني و مضطربي به سر مي‌برد. اعضاي سفارت تركيه براي حفظ خود در سفارت آمريكا مقيم شده‌اند و بهمين ترتيب شارژدافر آلمان از تاريخ 24 آوريل در سفارت آمريكا خوابيده است.
         اقدامات دو سفارتخانه باعث شده است كه اثرات مثبتي جهت بهبود اوضاع داشته باشد.من فكر مي‌كنم كه دولت جديد بتواند قدمهاي موثر و محكمي را بردارد، ضمن اينكه حتي مجلس نيز تشخيص داده است كه بايستي قدمهاي مثبتي را بردارد تا بيطرفي ايران را حفظ كند.
         (بطور محرمانه)  برداشت روس‌ها و پتروگراد (پايتخت روسيه) در مورد انتخاب عين‌الدوله بجاي سعد‌الدوله، يك پيروزي به نفع انگلستان و بضرر روسيه تصور مي‌شود. من متقاعد شده ام بدون حركت نيروهاي روسيه از قزوين به طرف تهران، جابجائي عين‌الدوله بجاي سعد‌الدوله غير ممكن بود. چون تنّفر بيش از حد مردم از روسها همراه با بد نامي سعد‌الدوله بار سنگيني را بر دوش ما گذارده بود.
         ما فرمانفرما را وادار كرده ايم كه به كابينه عين‌الدوله به پيوندد. در عين حال كه نمي خواهيم عين‌الدوله را زير فشار قرار دهيم تا وزراي مورد نظر مارا انتخاب كند، ولي به او فهمانده ام كه گنجاندن وثوق‌الدوله در كابينه اش از لحاظ ديپلوماسي ضروري است. گنجاندن اين دو نفر در كابينه، ظاهركابينه را به صورت يك كابينه هوادار روسيه عوض خواهد كرد.
(رونوشت به پتروگراد ـ  هندوستان و بصره ارسال گرديد)


سند پيوست شماره 60
از: سفارت آمريكا در تهران                                                                 
 به: وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن
22 اوت 1915               شماره 85
                                                                        
موضوع : نزديك شده نيروهاي نظامي روسيه
عاليجناب
         با كمال افتخار به استحضار مي‌رساند. حدود 15 روز قبل 1700 قزاق روس كه در 90 روز گذشته در قزوين مستقر شده بودند، شروع به پيش روي به سمت تهران را نمودند.
         اين حركت باعث هيجان فراوان در بين سفراي تركيه و آلمان گرديد.افراد دو سفارتخانه به اين سفارتخانه‌‌ (آمريكا) مراجعه و در خواست پناهندگي نموده و وسايل و اشياء گرانبهاي خود را به اين سفارتخانه حمل كردند.
         گزارش شده است كه اعليحضرت و تعدادي از مشاورانش‌، مقاومت در مقابل قزاقهاي روس را تجويز نكرده و نقل مكان پايتخت را از تهران به اصفهان پيشنهاد نموده‌اند. ولي عده اي ديگر مبارزه در مقابل قزاقهاي روسي را تأكيد كرده‌اند. از منابع موثّقي مطلع شده ام كه بالغ بر 15000 از مردم اسلحه بدست گرفته و خود را آماده مقاومت در برابر روسها كرده‌اند.
         بمن گزارش رسيده است كه خيلي از قبايل و خان‌ها از طريق ارسال تلگراف آمادگي خود و افرادشان را براي مقابله باروسها اعلام كرده‌اند. اين گونه پيشنهادات و آمادگي براي دفاع از مرز و بوم با طرز تفكر قبلي ايرانيهاي بيحال و بي تفاوت نسبت به وطنشان كاملا مغايرت دارد، و شايد همين داوطلب شدن مردم به مقابله با روسها، باعث گرديد كه قزاقها مسير حركت بطرف تهران را تغيير داده و به قزوين مراجعت نمودند.
         ميتوان قبول كرد و پذيرفت كه حركت روسها به طرف تهران به منظور ترساندن دولت تهران و قبولاندن نخست وزيري سعد‌الدوله  كه صد در صد طرفدار روسيه است انجام شده است. در هر حال نتيجه مورد نظر را روسها بدست آوردند.
با تقدیم احترام
جان کالدول
                                                                                                              
                                                                      


سند پيوست شماره 62  
ترجمه نامه فارسی دريافتي از وزارت امور خارجه ايران.
تهران  ايران
15 نوامبر 1915 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   
                                                                                   
عاليجناب ج.ل. كالدول
وزير مختار آمريكا در تهران،
آقا:
         با يكدنيا تاسف و تاثر بايستي  به اطلاع آن عاليجناب برسانم، كه در نتيجه پيشروي نيروهاي نظامي روسيه به طرف تهران و بدون داشتن هيچگونه دليلي، دولت ايران را در موقعيت مشگلي قرارداده است. چون بهيچوجه دولت ايران مايل نيست روابط حسنه موجود بين دولت ايران و دولت‌هاي روسيه و انگليس را بر هم زند، در نتيجه اعليحضرت شاهنشاه تصميم گرفته‌اند بطور موقت تهران را ترك كرده و اميدواراست كه بزودي ترتيبي اتخاذ گردد تا در اسرع وقت كلّيه سربازان خارجي از تهران خارج شوند. در آن موقع اعليحضرت فوراً به تهران باز خواهند گشت.
‌‌‌‌‌‌‌‌ 
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌         با تقديم احترام
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌         محتشم‌السلطنه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌        وزير امور خارجه


پيوست شماره 63
از: سفارت آمريكا در تهران
به وزارت امور خارجه آمریکا                                                                  
6 ژوئيه 1916

تلگراف ساعت 2 بعد از ظهر
به ما گزارش شده است كه نيروهاي نظامي تركيه با همراهي داوطلبان مسلح ايراني، موفق شده‌اند كرمانشاه را فتح كرده و با شتاب به سوي همدان در حال پيشروي هستند.
خبرهاي آينده را گزارش خواهم كرد.
                                                                                      كالدول                                                                     وزير مختار

سند پيوست شماره 64
از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا                                                                         
16 ژوئيه 1916
                                                                        

تلگراف ساعت 6 بعد از ظهر
     با اطمينان مطّلع شده ام كه دولت ايران به متفّقين اطلاع داده است، كه در صورت تضمين حاكميت ملّي و پرداخت كمك‌هاي مالي فوري به ايران، در آن صورت دولت ايران به دولت تركيه اعلان جنگ خواهد داد!
    در همان هنگام دولت ايران به كشورهاي آلمان و تركيه اعلام كرده است، در صورت تضمين حاكميت ملّي، ايران از لحاظ روحي آن دو كشور را تقويت خواهد نمود. ضمناً مطّلع شده ام كه دولت ايران به نخست وزير تركيه تلگرافي اطلاع داده است، در صورت پيشروي نيروهاي نظامي تركيه از شهر همدان به طرف شرق، اجباراً روابط ديپلماتيك ايران و تركيه قطع خواهد شد.
                                                                                         شارژ دافر                                                                  جفرز كافري


سند پيوست شماره 65
از: سفارت مريكا در تهران.
به: وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن.
17 ژوئيه، 1916‌‌  تلگراف شماره 188                                                                                                                                

         عاليجناب :
         اتفاق سياسي حائز اهميت، مراجعت ظّل‌السلطان پسر ارشد ناصر‌‌‌الدين شاه از اروپا پس از 5 سال اقامت در آن جا است. ايشان عموي بزرگ‌‌ (عموي محمد علي شاه ) و پدر وزير امور خارجه فعلي ايران است (شاهزاده صارم‌الدوله ). ظل‌السلطان بيش از80  سال عمر دارد و نقش بسيار مُهّمي در تاريخ معاصر اين كشور بازي كرده است.
         براي ايراني‌ها ذکر نام او همراه با فحش و لعنت است، او تنها فرد خانواده قاجار است كه در بين مردم ترس و وحشت ايجاد مي‌كند.
         اين شاهزاده از نظر انگليسي‌ها و دولت بريتانيا يكي از باوفاترين دوستان قلمداد مي‌شود، ولي برداشت روس‌ها از او مخلوطي است از وفاداري و بي وفائي نسبت به خودشان .
                                                                                         جان ل. كالدول
                                                                                           وزير مختار



سند پيوست شماره 67
از: سفارت آمريكا در تهران.
به : وزارت امور خارجه آمريكا ـ واشنگتن‌‌‌‌‌‌‌‌
تلگراف رمز بكلي سري‌‌ 13اوت 1916   ساعت 3 بعد از ظهر
         عطف به تلگراف 13 اوت ساعت 2 بعد از ظهر من
   شاه از ترس آن كه وزراي مختار روس و انگليس او را به زور از تهران به خارج  ببرند،‌‌ (به علت نزديك شدن نيروها ي عثماني ) از من خواسته است به او اجازه بدهم كه پرچم آمريكا را در بالاي كاخ خود بر افراشته و تحت حمايت آمريكا قرار گيرد.
         چنين واهمه و ترسي در ميان همه مقامات ايراني ديده شده است و آن‌ها نيز خواستار استفاده از پرچم آمريكا هستند. آن‌ها همچنين مي‌خواهند بدانند كه آيا مي‌تواننند شكايت دستجمعي مردم را راجع به فشار وزراي مختار روس و انگليس به تخليه تهران، به اين سفارت بدهند يا خير. به آن‌ها جواب دادم كه اولاً فكر نمي كنم متفّقين چنين عملی را انجام دهند. ثانياً چنين اختياراتي ندارم كه شكايت دستجمعي آن‌ها را دريافت كنم ضمناً نظر من بر اين است كه متفّقين نقشه‌‌اي براي تخليه تهران و بردن شاه با خود به خارج تهران ندارند.
                                                                                                                                                                                                                                                     شارژ دافر
               Caffery


سند پيوست شماره 79
از: وزير مختار آمريكا در تهران.
به: وزير امور خارجه آمريكا.
26 فوريه، 1917      تلگراف بكلي سرّي شماره 282                                                                                                                                                                                                                                                                       
         موضوع وقايع سياسي ايران:
عاليجناب وزير
         از حضور آن مقام محترم و وزارت خارجه آمريكا در مورد اين گزارش كه ممكن است زياد مفيد هم نباشد پوزش مي‌طلبم. مطمئناًآن وزارتخانه مطّلع است كه هيچ كشوري در دنيا به اندازه ايران از دخالت و نفوذ سفارتخانه‌هاي خارجي زجر نمي كشد.
         بدون شك هيچيك از نخست وزيران ايران در مدت اقامت من در تهران بدون نفوذ و دخالت و خواسته سفارتخانه‌هاي خارجي در تهران بكار گماشته نشده‌اند.حتي استانداران و فرمانداران نيز از طريق نفوذ سفارتخانه‌ها انتخاب مي‌گردند.
         البته اينگونه دخالتها اغلب توسط سفارتخانه بريتانيا و روسيه به عمل مي‌آيد. ولي اخيراً ساير سفارتخانه‌ها نيز اينگونه فعاليت و دخالت را شروع كرده‌اند. البته لازم است توضيح داده شود كه تا بحال اين سفارتخانه(سفارت آمريكا) در اينگونه امور دخالت نكرده است.
         هنگاميكه صحبت از گماردن يك هيئت امور مالي (انگليسي، روسي و بلژيكي) در راس اداره ماليه ايران، و نظارت و كنترل كلّيه امور مالي اين كشور توسط اين گروه پيش آمده بود، كابينه وزرای ايران نه تنها به وسيله وزراي مختار روس و انگليس دائماً تحت فشار قرار گرفته بود تا اين پيشنهاد را قبول كند، بلكه ساير وزرای مختار از جمله وزير مختار اسپانيا شخصاً، نخست وزير ايران را براي قبول اين طرح زير فشار قرار داد.
                                                                         با تقديم احترام
                                                                         جان . ل. كالدول

سند پيوست شماره 84
از: وزير مختار آمريكا در تهران .
به: وزير خارجه آمريكا در واشنگتن .
3 مه، 1917.‌‌     تلگراف سري شماره 289                                         
                                                                               
موضوع: اتفاقات اخير در اصفهان
         عاليجناب :
 با كمال احترام به استحضار مي‌رساند كه در حدود يكسال قبل حضرت والا شاهزاده ظّل‌السلطان عموي بزرگ اعليحضرت پادشاه ايران پس از 5 سال اقامت در اروپا، به ابران مراجعت و دوباره به عنوان استاندار اصفهان گمارده شد.
         در سال‌هاي قبل كه حضرت والا استاندار بود به شقاوت و قساوت و بيرحمي بيش از حد مشهور بود و از جمله زندانيان سياسي را با شقاوت كم نظيري شكنجه داده و مي‌كشت .در حال حاضر او بيش از 80 سال سن دارد و پسرش شاهزاده صارم‌الدوله كه با دست خود مادرش را كشته، و اخيراً از پست وزارت خارجه تهران باز نشسته گرديده است، به پدرش در اداره امور اصفهان كمك مي‌كند.
         اخيراً شكايات فراواني از شاهزاده ظّل‌السلطان به دولت ايران و سفارتخانه‌ها رسيده است، كه حاكي از انواع تبهكاري و قساوت و حاكميت مطلق است، كه توسط اين استاندار كنوني در مورد مردم اعمال مي‌شود.
         امروز گزارشي دريافت كرده ام كه حاكي است، چند روز قبل ظّل‌السلطان سه نفر از مخالفان سياسي خود را كه زنداني كرده بود، بدون محاكمه اعدام كرده است. دو نفر از آن‌ها را با گلوله كشتند و نفر سوم را به طريقي كه از مختّصات خصوصي او است، در جرز ديوار قرارداده و دورش را باگچ مايع پر كردند، تا اين گچ در مدتي كوتاه سفت شده و محكوم بيچاره را بوضع وحشتناك و دردناكي به هلاكت رساند. در 20 سال گذشته نيز همين استاندار تعداد زيادي را بهمين طريق به كشتن داد.
         گزارشات ديگري از قساوت انزجار آور او دريافت شده است.
                                                                                         با تقديم احترام
                                                                                         جان ل. كالدول


سند پيوست شماره 88
از: سفارت امريكا در تهران .
به : وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
7 ژوئن 1917‌‌‌‌شماره 74                                                                      
                                                                               
موضوع : مطالب مندرج در روزنامه‌هاي ايران.
عاليجناب وزير امور خارجه آمريكا.

با کمال احترام، به پيوست ترجمه بعضي از مقالات روزنامه‌هاي تهران را که ممکن است مورد علاقه باشد تقديم مي‌کنم.
                                                                                         با تقديم احترام
                                                                                         جان. ل. کالدول
مقاله روزنامه ستاره ايران مورخه 30 مه 1917.
          پس از گذشت ده ماه كابينه وثوق‌الدوله در مرحله سقوط قرار گرفته است .از تاريخ شروع مشروطيت در ايران، كابينه وثوق‌الدوله تنها كابينه‌‌اي است كه هر عملی را كه انجام داده است فقط به خاطر خشنودي خارجيان انجام داده و متأسفانه كسي از او ايرادي نگرفته است. دولت وثوق‌الدوله و كار‌هائي كه در اين مدت انجام داده است، هرگز از خاطره‌ها محو نخواهد شد. هر چه زمان بگذرد، مردم بيشتر پي خواهند برد كه او مرتكب چه خياننت‌هائي شده است.
          بيشتر فعاليت‌هاي او در خفا انجام گرفته و ما در اين جا به ذكر چهار فقره از آن‌ها اكتفا مي‌كنيم .
1-       اعطاي امتياز خوشتاريان: ما مطّلع شديم كه اعطاي اين امتياز توسط وثوق‌الدوله و كابينه او به امضاء رسيده، ولي مردم هنوز از شرايط و وضعيت و مفاد آن مطّلع نشده‌اند. حتي در هنگام اعطاي اين امتياز نامه روزنامه‌ها نيز از آن با خبر نگرديده و معامله در خفا انجام شد. حتي اينك كه مسّجل شده است كه چنين امتيازي واگذار شده است، هيچكس از شرايط آن مطّلع نگرديده است. اما ما مي‌دانيم كه امتياز خوشتاريان متأسفانه شامل واگذاري اكتشاف و استخراج نفت در شمال، استخراج معادن قره چه داغ و تعدادي ديگر امتيازات پر سود است.
2-       اعطاي امتياز ايجاد ژاندارمري در جنوب ايران زير نظر مستقيم بريتانيا. اين نيرو فعلاً به نام تفنگداران جنوب ايران و يا پليس جنوب شناخته شده است، و در واقع تا حّدي جزو توافقنامه بين انگليس ـ روس 1907 به شمار مي‌رود كه ايران را به دو حوزه نفوذ تقسيم كرده بود.
    جاي خوشوقتي است كه رژيم تزاري روسيه ديگر وجود خارجي ندارد و انتظار مي‌رود كه شايد پس از تغيرات روسيه، ايران را به صورت يك كشور آزاد پس بگيريم.
3 ـ  انتخاب و انتصاب استانداران فاسد توسط وثوق‌الدوله.
يكي از اوليّن فعاليت‌هاي كابينه بعدي، بر كناري آن‌ها و گماردن اشخاص خوشنام و سر شناس به جايشان در راس مقامات مهّم دولتي است. به خصوص در اين دوران بسيار بحراني، تغيیر استانداران با مشگلات فراواني روبرو خواهد بود. ولي در كابينه جديد بايد به آن ارجحيت نخست داد .
4 ـ  اعطاي امتياز ماليات ترياك به برادران تومانيانز. اين اشتباه بسيار بزرگي بود و سبب از دست دادن صدها هزار تومان توسط دولت خواهد بود.
كابيته وثوق‌الدوله در حال سقوط است و اين چهار فقره نمونه‌‌اي از گناهان تألّم آور و نابخشودني است كه وثوق‌الدوله مجري آن‌ها است.


سند پيوست شماره 88 ـ  الف
ترجمه مقاله روزنامه ستاره ايران مورخه 28 سپتامبر 1917، كه به زبان انگليسي بر گردان شده و در مركز اسناد آمريكا موجود است.
فرمانفرما و پليس جنوب.
        
         اثر فرمانفرما و پليس جنوب به روي ايران و مردم آن چون سرطان است، كه اگر به موقع و با سرعت از جا بريده نشود، به صورت حاد درآمده و غير قابل علاج مي‌گردد، وگريبان همه مملكت و مردمانش را خواهد گرفت. در آينده هر دولتي كه به خواهد اين لكه ننگ را از صورت ايران پاك نمايد با مشکلات فراواني روبرو خواهد شد.
         از روزيكه كابينه وثوق‌الدوله، فرمانفرما را به عنوان استاندار فارس انتخاب كرد، و از دقيقه‌‌اي كه فرمانفرما به ژنرال سايكس Sykes اجازه داد كه پليس جنوب را تشكيل دهد، آنهائیکه در جريان امر بودند، مي‌دانستند كه شيراز به صورت آتشي در آمده و شعله‌هاي آن تا قلب ايران را خواهد سوزانيد.
         سوابق گذشته و نحوه رفتار و كردار و شهرت فرمانفرما به قدري تاريك و سياه است، كه هيچكس نمي تواند باور كند كه ممكن است روزي برسد كه او دست از انجام هر كاري كه انگليسي‌ها از او مي‌خواهند بر دارد.
         فرمانفرما مانند ديگران نيست، كه فقط ايران را وقتي به خارجيان بفروشد كه از او خواسته باشند. بلكه او چنان علاقمند به خارجيان است كه خود شخصاً با كمال خوشحالي داوطلب شده و راه و چاه را به خارجيان نشان داده تا زودتر و بهتر اين مملكت را تصاحب كنند.
         براي فرمانفرما افتخاري از اين بزرگتر نيست كه در جلوي خود پرچم انگليس را در ايران در اهتزاز به بيند. شادماني او وقتي بحّد كمال خواهد رسيد كه قبل از مرگش به بيند انگليسي‌ها صاحب ايران شده‌اند. اين بزرگترين آرزوي فرمانفرما است كه ايران را بداخل دهان اژدهاي جهانخوار بياندازد.
         فرمانفرما از انجام هر گونه كار كثيفي اباء ندارد، تا بلكه بتواند مدال يا تقدير نامه‌‌اي از انگلستان دريافت دارد. هيچوقت به مغز او خطور نكرده است كه او خود عضوي از اعضاي هيئت دولت است، و افتخار اين عضويت هزاران بار ارزشش بيشتر از مدال و نشاني است كه شايد يكي از كشور‌هاي خارجي دشمن ايران به او بدهد.
         دادن اجازه تأسيس تشكيلات پليس جنوب بوسيله وثوق‌الدوله با پشتيباني فرمانفرما به انگليسي‌ها، چنان به آن‌ها تفهيم كرده است، كه ايران متعلق به اين دو نفر است كه يكي از آن‌ها اين اجازه را صادر كرده و دومي مامور اجراي آن است.
         ولي مردم ايران هيچوقت كشور زادگاه خود را به هيچكس، بخاطر خواسته اين دو نفر نبخشيده‌اند. نظر آن‌ها در مورد تشكيلات پليس جنوب از اينقرار است، كه اين تشكيلاتي كه زير نظر فرمانفرما و عده‌‌اي از افسران انگليسي بوجود آمده است باعث و باني تمام خرابي‌ها و مشکلات موجود در فارس بوده، و ديگر گول دروغهاي انگلستان را كه ادعا مي‌كند حامي كشورهاي مستضعف جهان است نخواهند خورد.
         تشكيلات ديويزيون قزاق كه زير نظر افسران روسيه تزاري در 35 سال قبل بوجود آمد، در اين مدت طولاني، ضرر و زياني كه به ايران وارد نموده حتي به اندازه ضرر و زياني كه پليس جنوب در مدت كوتاه عمر خود به ايران وارد ساخته است، نيست.  شك نيست كه در تمام ايران فردي به بدي فرمانفرما وجودنداشته است!
         ما واقعاً نمي دانيم كه هدف اصلي انگلستان از تأسيس تشكيلات پليس جنوب چيست؟ اگر مي‌گويند بخاطر برقراري نظم و امنيت به وجود آمده است، جواب مي‌دهيم كه در فارس از زمان تأسيس اين تشكيلات، اغتشاش و جنگ و تمّرد و شورش چندين برابر شده است. ولي اگر هدف ديگري دارند كه ما نمي دانيم، بهتر است افسران و افراد و اسلحه و مُهّمات خودشان را برداشته و به هندوستان باز گردند و ما را به حال خود گذارند.
         به نظر ما اوليّن و مهمترين وظيفه كابينه اخراج كلّيه نيروهاي روسي و انگليسي از ايران و بر كناري فرمانفرما مي‌باشد، كه فقط به علت پشتيباني علني انگليسي‌ها در پست استانداري قرار گرفته است.      اگر قبل از افتتاح مجلس شوراي ملّي، پليس جنوب و فرمانفرما اخراج و بر كنار نشوند، در آنصورت مي‌بايست انتظار كودتا ئي را داشت.


سند پيوست شماره 97
از : وزير مختار آمريكا در تهران
به : وزير خارجه آمريكا در واشنگتن
3 اكتبر 1917    شماره 324
                                                                         موضوع ترور‌هاي سياسي

عاليجناب:
         توجه آن مقام محترم را به تلگراف‌هاي سه گانه ام در مورد ترور‌هاي اخير در تهران و شهرستان‌ها و بازداشت بيش از 10 نفر كه مُتهّم به اجراي اين ترور‌ها هستند جلب مي‌نمايم. پرونده اين متهّمين در دادگاه اولّيه مطرح شده است.
         پنج يا شش نفر از اشخاص سرشناس كه قبلاً در دستگاه حكومت ايران مشاغلي را عهده دار بوده‌اند بوسيله اين گروه ترور شده‌اند.ضمناً تعداد كثيري از اشخاص سر شناس نامه‌هائي تهديد آميز كه به امضاي كميته مجازات رسيده است دريافت نموده‌اند.
         با كوشش مفامات دولتي و افسران پليس سوئدي مداركي به دست آمد، كه منجر به بازداشت اين 10 نفر گرديد. مدارك به دست آمده عليه آن‌ها گوياي جرم آن‌ها است.
         ترور شدگان كساني هستند كه در وطن دوستي و علافمند يشان به سرزمين ايران شك و ترديد فراوان وجود داشته است. اين اشخاص براي منافع كشورهاي خارجي و توسعه و نفوذ بيشتر آن‌ها فدم بر مي‌داشته‌اند. چنانكه از بين اشخاص خوشنام و وطن دوست، تا بحال كسي نامه تهديد آميزي دريافت نكرده است.
         در مذاكراتي كه در جلسه دادگاه مطرح شد به اين نتيجه رسيده‌اند كه ترور اشخاص به وسيله متهّمين، تنها به خاطر ميهن دوستي و حفظ منافع ايران نبوده بلكه ممكن است منافع شخصي ترور كنندگان و سود جوئي مالي و شغلي آن‌ها نيز در انجام اين ترور‌ها موثر بوده باشد. بخاطر بدنامي بيش از حّد ترور شوندكان در فضاي سياسي امروز ايران، اكثريت مردم به طرفداري از متهّمين بپا خواسته‌اند.
         عده‌‌اي از كساني كه نامه تهديد آميز دريافت كرده‌اند،  در پنهاني به سر مي‌برند، از جمله نخست وزيرگذشته و بد نام و طرفدار روسيه، سپهسالار از تهران فرار كرده و مدتها است كه در خفا به سر مي‌برد. نخست وزير قبلي وثوق‌الدوله كه صلاحيت و وفاداريش نسبت به ايران هميشه زير سئوال بوده است، پس از دريافت نامه تهديد آميزي پنهان گرديده است.                                                                                                                  
                                                                                         با تقديم احترام
                                                                                         جان ل. كالدول
                                                                                         وزير مختار


سند پيوست شماره 101
از: كنسول انگليس در اصفهان
به: وزير مختار انگليس در تهران
4 نوامبر، 1917        شماره 273                                                         
                                                        
اصفهان:
           حومه شهر در دست دو نفر راهزن به نامهاي جعفر قلي چرميني و رضا جوزاني است كه در حال حاضر به صورت مامورين رسمي دولت شناخته شده‌اند.
     شاهزاده اعتضاد‌السلطنه استاندار اصقهان روزانه مبلغ 200 تومان از جعفرقلي و 100 تومان از رضا جوزاني دريافت مي‌كند. اين دو راهزن مبالغ فوق را با كمال ميل و رغبت به شاهزاده اعتضاد‌السلطنه مي‌پردازند. چون در مقابل با اجازه شاهزاده چندين برابر آن را از كاروانها و مردم اخاذي مي‌كنند.
           گزارش شده است اگر بخاطر دريافت اين گونه پولها نبود، شاهزاده اعتضاد‌السلطنه استاندار اصفهان،محقّقاًً از شغل خود كناره گيري كرده بود.



پيوست شماره  110
از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن
9 آوريل 1918  شماره 377
                                                                                        
موضوع: ناتواني دولت ايران

عاليجناب
         اجازه مي‌خواهم به مطلبي كه همگان از آن مطلع‌اند، يعني ضعف، بي كفايتي،  بيعرضگي و ناداني دولت ايران، توضيحات بيشتري به عرض برسانم.
         همانطور كه مستحضريد، ايران كشوري كوهستاني با منطقه مركزي كه مسطح و كويري است. با وجود ثروت فراواني كه در دست عده معدودي است، رويهم رفته ايران كشور فقير و غير توليدي و بي مصرف است. در نتيجه اكثريت مردم در فقر بسر مي‌برند. ضمناً حق استفاده از كلّيه منابع زيرزميني و منابع طبيعي آن در عرض نيم قرن گذشته به خارجيان اعطا و يا فروخته شده است. بطوريكه ديگر در كشور چيزي باقي نمانده است كه بتوان از آن به نفع مردم بهره برداري نمود.
         كشاورزي ايران متّعلق به عهد حجر است.  روش و ابزاري كه موردد استفاده كشاورزان قرار مي‌گيرد، و طُرقي كه براي حمل محصولات كشاورزي به كار مي‌رود، نشان مي‌دهد كه زندگي ايراني امروز هيچگونه اختلافي با ايرانيان دو هزار سال قبل ندارد. مهمتر از آن، طرز تفّكر مردم از لحاظ اخلاقي و ديني است كه به نظر مي‌رسد، مردم ايران مايلند با هر گونه پيشرفتي مخالفت كنند.
    نژاد ايراني پوسيده و مُنحّط شده است.
    در ميان طبقه مرّفه، عادت كلّي بر اين است كه با يكي از خويشاوندان نزديك خود ازدواج كنند تا ثروتشان در خانواده باقي بماند. چند زني كه در صورت ظاهر مردود شناخته مي‌شود، در خفا مورد توجه است و تقريباً در ميان بيشتر طبقه مرّفه رايج است، حتي شامل اعليحضرت شاهنشاه‌‌ (احمد شاه) نيز مي‌شود.
    مشروب خواري و بد مستي كه در قران محكوم شده است، و همه مسلمانان آشاميدن آن را گناه مي‌شمارند، از آنچه مي‌شنويم، بحّد افراط رايج است و بدترين نوع مشروب يعني عرق كه از انگور تهيه مي‌شود و اثرش روي انسان به مراتب قوي تر از ساير مشروبات است، به مصرف مي‌رسانند! علاوه بر آن مصرف ترياك بطور غير قابل تصور در بين مردم بخصوص در ميان طبقه ثروتمند و فرادست شايع است. و هر وقت چند نفر دور هم جمع مي‌شوند، فوراً بساط ترياك به راه مي‌افتد.
    درستي و پاكي چه در ميان صاحب منصبان دولتي و چه در بخش خصوصي به ندرت ديده مي‌شود، چنانچه اگر كسي در كارش درست و پاك باشد مورد تعجّب ديگران قرار مي‌گيرد. رشوه خواران معروف همگي در راس مشاغل بسيار مهم مملكتي قرار گرفته‌اند.
مشاغل رسمي كشور كه شامل نخست وزيري، وزارت، استانداري، فرمانداري و غيره مي‌گردد، به عنوان يك كالا خريد و فروش مي‌شود. مقاماتي كه اين گونه مشاغل را خريداري مي‌كنند، و مسئول جمع آوري ماليات منطقه خود مي‌باشند، به طور غير قانوني و با وارد كردن فشار، طبقات فرودست را مي‌چاپند وبنام گرفتن ماليات چندين برابر پولي را كه بابت خريد شغل مورد نظر خود پرداخت كرده‌اند، از آن‌ها به زور مي‌گيرند!
    علماء ديني نيز مانند بقيه فاسد هستند. از زمان قديم ثروتمندان با تقلب و خدعه و ستم با طبقه بي بضاعت و فرودست رفتار كرده است و در نتيجه فقر بيش از حد و غير قابل تحّمل منجر به شيوع ناپاكي و دروغگويي در ميان آنها نيز شده است!
    من به عنوان مدير عامل سازمان كمك به قحطي زدگان و گرسنگان كه فقط در تهران روزانه به 30 هزار نفر با بودجه دريافتي از آمريكا، غذا مي‌دهيم. مشاهده كردم، كه در بين طبقه نيازمند و گرسنه‌‌اي كه ما به آن‌ها كمك مي‌كنيم، ناباوري و تقلّب و ناسپاسي به حّد فراوان وجود دارد. آن‌ها نمي توانند باور كنند كه سازماني فقط از روي انسانيت و مرّوت و بدون اينكه انتظار پاداشي داشته باشد، اقدام به كمك به آنها كند!
    اغلب اين قحطي زدگان سئوال مي‌كنند كه چرا به آن‌ها غذا و پول داده مي‌شود؟ و آيا اين سازمان سهمي از اين پول و غذا براي خود كنار نگذاشته است؟
        
                                                                                       با تقديم احترام
                                                                                      جان ل. كالدول

                                                              ‌‌‌‌                       وزير مختار 

No comments:

Post a Comment