فصل سیزدهم
اسناد
دولتي ايران
اکثر مطالب اين
فصل استخراج شده از اسنادي است، که در آرشيو سازمان اسناد ملّي ايران نگهداري ميشوند. در کتابي بنام "نايبيان
کاشان"(بر اساس
اسناد) که در سال 1379 به کوشش دکتر
عبدالحسين نوايي و محمد بقايي شير چيني بوسيله سازمان اسناد ملّي ايران تهيه شده
است، بخشی از اين اسناد که در رابطه با موضوع نایبیان بوده و تکراری نمی باشند در
این فصل ذکر شده اند. ضمناً در دنباله هر سند توضيحاتي براي آگاه نمودن خوانندگان
کتاب حاضر ارائه شده است. اميد است اين اسناد و توضيحات مربوطه و اسناد خارجي که
در فصول ديگر ارائه شده است کمک به روشن نمودن حقايق کرده و مطالب ابهام آميز و
اسرار گونه و ناشايستي را که مُغرضين در طول يکصد سال گذشته در مورد سران نايبي شايع کردهاند، تا حد
امکان از خاطرهها بزدايد.
سند شماره الف-
دال 1
اداره تلگرافي
دولت علّيه ايران
از کاشان به
تهران تاريخ 23 شهر محّرم الحرام سنه 1328
مقام منيع وزير
داخله روحي فداه
از غره محرم
حضرات نيا سري که پنج هزار جمعيت دارد نايب حسين را پنهان و نگاهداري کرده و حمايت
از او دارند. شبانه سوار شده دور اردو را گرفتم تمام نياسري کمک به او ميدهند دو روز و دو شب است مشغول جنگ هستم تا
مرز نياسر را سنگر کرده دو نفر از ما، يک عموزاده قربان خان و يک نفر هم از نوکرها
کشته و دو نفر از آدمهاي نايب حسين کشته شده و يک نفر تير خورده است. مشغول جنگ
هستيم، هر چه شد عرض خواهد شد. هرگاه حکم سخت درباره نياسريها نشود کار پيشرفت
ندارد. امامقلي
(حاشيه :) خيلي
فوري
تلگراف فوري در
جواب امامقلي خان و حکومت مبني بر تهديد هر کس که به نايب حسين راه و پناه بدهد،
هرکس آذوقه و کمک به او برساند و با امامقلي خان همراهي نکند مقّصر دولت است، کشته ميشود.
شماره ميکروفيلم
288-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف-
دال 2
وزارت داخله-
تلگراف از تهران به کاشان تاريخ 21 محرم 1328
از قرار معلوم
ابراهيم نام و ساير ريش سفيدان نياسر که از نايب حسين کاشي حمايت و در خانه آقا
ميرزا حسن منزل کرده واز طرف آقا ميرزا حسن حمايت از آنها ميشود. اين مسئله خيلي اسباب تعجّب شد که چگونه با چنين مقّصر دولت همراهي کرده ملاحظه مسئوليت آن را قبول کند. اولاً معلوم داريد آقا ميرزا حسن چه سمت دارد ثانياً او را ملتفت نموده جداً از حمايت ممنوع
داشته ابراهيم و غيره هم در صورتي که با نايب حسين بودهاند حتماً از او خواسته نتيجه اطلاع دهيد
شکوه الملک
سند شماره
289-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 3
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به تهران، نمره 102 روز 31
ثور (ارديبهشت) 1328 ق
به توسط آقايان امناي مجلس شيدالله ارکانه حضور آقاي وزير داخله عرض ميشود، به موجب دستخط اماني به چاکر مرحمت
فرموديد و شبانه مجاهدين به زيارتگاه که منزل چاکر بوده به تحريک حکومت و چند نفر
مفسد (از جمله ملا نراقي) ريخته از ضرب نارنجک و
گلوله چند نفر را مقتول ساخته، در قانون مشروطيت، بعد از عفو چه تقصيري کرده
بوديم. چند عريضه عرض شده معاندين نگذاشتند به حضور مبارک برسد. خدا شاهد است به
ريختن خون مسلمانان راضي نيستم ـ تکليف
چاکر را معيّن فرمائيد.
نايب
حسين کاشاني
شماره ميکروفيلم
275-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(ملاحظه میشود، نايب حسين
دستخط اماني دادهاست، بااینحال شبانه مجاهدين را براي کشتن آنها اعزام کرده اند؟آیا با اينگونه رفتار، انتظار داشتند که نايبيان از در صلح
و صفا با دولتيان در آيند؟!)
سند شماره الف - دال4
وزارت داخله- از تهران به کاشان به تاريخ 12 جمادي الاولي 1328
نايب حسين کاشي
فرط شرارت و هرزگي در کاشان، مرا مجبور کرده است که يک استعداد صحيحي
از اشخاص که خودم ميدانم به
کاشان بفرستم و تو را و اولاد و خانواده تو را بکلي تمام کرده ريشه ات را بر باد
بدهم. زيرا که هر قدر در اين مدت به مجلس مقدّس و اولياي دولت از شرارت خودت از ندامت و پشيماني و تعّهد خدمتگذاري کرده ايد، معلوم ميشود تمام بي اصل و تأمّل دولت موجب تجّري شما شده است. حالامحض اتمام حجّت مينويسم، خودت
مرا ميشناسي و قول مرا ميداني. اگر به وصول اين تلگراف اشرار و الواط را از دور خودت متفرّق کرده سوار شده
يکسره نزد من آمدي همه قِسم در امان بوده و کمال محبّت در حق تو خواهم کرد و هرگاه باز در خيال هرزگي و شرارت باقي مانده
نادم نشدي، منتظر باش تا خيال خودم را در تمامي و کندن ريشه تو و خانواده تو مُجري داشته طوري اقدام کنند که عبرت ديگران شود.
فتح الله (ضيغمالسلطنه بختياري حاکم کاشان)
شماره ميکرو
فيلم 279-4-11-293 – سازمان
اسناد ملی ایران
(نامه تهديد آميز حاکم کاشان را ملاحظه کنيد! ايشان نه تنها خيال
نابودي نايب حسين را دارد بلکه خيال دارد ريشه خانواده اش را هم از بن برکند. در جواب
چنين تهديدي جز آنچه سران نايبي انجام دادند چاره ديگري هم وجود داشت؟)
سند شماره الف- دال 5
تهران- کاشان به تاريخ 14 جمادي الاولي 1328 ارسال در ساعت 5 بعد از
ظهر
نايب حسين کاشي تلگراف شما به توسط آقاي سپهدار ملّي ملاحظه شد. دو
روز قبل به شما تلگراف کردم. اگر فوراً اشراروالواط را از دور خود متفّرق کرده، سوار شده،مستقيماً به تهران آمده در وزارت داخله پناهنده شوي
همه قِسم در امان خواهي بود و محبّت و رجوع خدمت به شما خواهد شد واّلا تصور نکنيد که خلاصي داشته باشيد فتح
الله
(آيا نايب حسين ميبايست به
خواسته فتح الله بختياري توجه کرده و به تهران ميرفت؟ سالها بعد ديديم که چگونه با دادن تأمين نامه و امضاي قران توسط وثوق الدوله، ماشاءالله خان را به تهران
فرا خوانده و او را اعدام کردند!)
سند شماره الف- دال 6
شماره ميکروفيلم
268-4-111- 293 – سازمان اسناد ملی ایران
اداره تلگرافي دولتي علّيه ايران از کاشان به تهران حضور مبارک حضرت
اشرف آقاي سپهدار اعظم عرض ميشود. دستخط
تلگرافي زيارت نمود. بعد از دستخطهاي عفو دادن با کمال اطمينان کسان خود را متفّرق نموده، آسوده در خانه خود نشسته، منتظر خدمت بودم. از طرف حضرت اجّل، شبانه مکرّمالدوله با دويست نفر سواره به زيارت
که منزل چاکر بود، ريخته چند نفر را مقتول ساختند. ناچار از شهر بيرون آمده به
صحراها، اگر بنا به خلاف بود در اول مشروطه خيلي از کسان خلاف ايشان از چاکر
زيادتر بود. مثل قوام شيرازي به او کار
دادند. نمي دانم چه علت دارد که چند دستخط مرحمت فرموديد و چند نفر کاشاني که در
تهران و چه در کاشان هستند به تلگرافهاي جعلي چاکر را بي خانه و بي اموال نمودند.
دست از اهل و عيال خود شسته و مدتي است که اهل و عيال در زيارتها و خودم در
بيابانها و اين چند نفر دشمن مصدر انجمنهاي کاشان هستند، و دست از جان من بر نمي
دارند. از براي خدا سه کار با من پير مرد بکنيد. اولاً يک نفر مامور مسلمان بي غرض
به کاشان بفرستيد، رسيدگي نمايد. تا آن که بي تقصيري چاکر به اولياي دولت معلوم
شود. ثانياً دستخط اطمينان بدهند اهل و عيال خود را بردارم از اين خاک بيرون روم.
ثالثاً دستخط امان مرحمت نمايد مزرعه خرابي دارم تعمير نموده اهل و عيال را
برداشته به آنجا روم و مشغول رعيتي شوم. التزام ميدهم تا عمر دارم به کاشان نيايم و خلاف از
چاکر سر نزند تا آن که شغلي در کاشان براي چاکر معلوم نماييد. هر گاه به ميل چند
نفر متّعرضين کاشان ميخواهند مرا
بکشند هرگاه به کشتن من، ايران امن ميشود اين
گردن من و شمشير تيز کاشانيها، چاکر که هيچ ندارم و دستم از همه جا کوتاه، از جان
خود هم به تنگ آمده. هر نوع حکم بفرمائيد حاضرم، خدا ميداند که به ريختن خون مسلمانان راضي نيست و
عرض حال خود را به حضور مبارک نمودم ديگر امر مبارک است.
نايب حسين
شهر جوزا (خرداد)، سنه
1328شماره
ميکروفيلم 273-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 7
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به تهران، نمره 110 روز 31
ثور (ارديبهشت) 1328 ق
مقام منيع وزارت جليله داخله نايب حسين با چهار صد نفر سوار و پياده
مسلّح از دهات بعيده، بعد از چپاول پارهاي صفحات ييلاقي به چهار فرسخي
کاشان، قريه قمصر وارد، قاصد به شهر فرستادهاند که يا مجاهدين، کاشان را تخليه
نموده به اشرار واگذار کنند يا به شهر حمله نموده تمام ادارات را تعطيل و بر احدي
ابقا نخواهند کرد. اين فقره صد درجه بر وحشت اهالي افزوده. آقايان علماء بعضي
فراراً از کاشان بيرون رفته بعضي با کمال وحشت در صدد فرارند. ساير طبقات ابداً
آسايش ندارند. معلوم نيست عاقبت کار به کجا ميرسد و مبادي امور براي اين شهر خراب شده چه
خيالي دارند با اين ترتيب کلّيه ادارات در عهده تعطيل، ماليات معّوق، اشرار با کمال جسارت در کار چپاول دهات اطرافند. تکليف چيست. در
تهران هم به وعده و وعيد ميگذرد. استعداد مطلقاً، اداره نظميه در همچو موقع باريکي از بي اعتنايي
ادارات مرکزي و نرسيدن وجه واسلحه امروز و فردا قهراً تعطيل ميشود. پيشکار ماليه هم بدون هيچ ملاحظه و
احتياط مشغول گرفتن عوارض و ملزومات و دايره تحديد به شرح ايضاً. به نحوي پيشکار
ماليه و مدير تحديد و رسومات عرصه را بر مردم تنگ کرده و جلب انزجار و نفرت طباع
اهالي را نموده که احتمال هيجان عمومي جّداً ميرود.
جلوگيري انجمن ولايتي هم فايده نمي دهد... اگر چه بطور علي الحساب هم هست، يک وجهي
حواله پيشکار ماليه بدهند که عجالتاً ادارات حکومتي و نظميه تعطيل نشود و يک استعداد
کافي هم براي دفع اشرار مامور دارند که مردم کاشان خواب آرام ندارند... انجمن
ولايتي کاشان
شماره ميکرو
فيلم 397 و 396 - 4- 11- 293 – سازمان اسناد ملی ایران
( به موارد ضّد و نقيض اين تلگراف توجه شود! نوشتهاند
: ماليات معّوق! ولي در دوسطر پائينتر ذکر شده است
"مشغول گرفتن عوارض و ملزومات!" اگر عوارض ميگيرند، پس چگونه ماليات معّوق است؟
نوشتهاند: " مجاهدين در
کاشان هستند! ولي استعداد مطلقاً! و يک استعداد کافي هم براي دفع اشرار مامور
دارند"!
اگر مجاهدين استعداد کافي نداشتند، پس براي چه به کاشان آمدند و چگونه نايب حسين با بالغ بر چهارصد
سوار مسلّح نتوانست از عهده اين مجاهدين کم استعداد برآيد و کاشان را تخليه
نموده است!)
سند شماره الف- دال 8
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران- از اصفهان به تهران- نمره 71
روز 20 عقرب (آبان) سنه 1328
مقام وزارت جليله داخله
متجاوز از يک سال است، دو سه نفر شرير مفسد، نايب حسين و پسرهايش تمّرد به دولت نموده، اولياي امور به واسطه عدم اهميت آنها مساهله
فرمودند و دفع آنها را به عهده اشخاص نالايق گذاردهاند که پول دولت را گرفته و
اقدام به دفع او نکردهاند. کم کم باعث تجّري مفسدين گرديد. به کرّات هجوم به
کاشان و اردستان و زواره نموده متّعرض اموال و
اعراض مسلمانان شدند و مامورين دولت فقط او را کوچانيده به سمت انارک و غيره رفت و
اموال و اعراض مسلمانان آنجا را دستخوش اغراض وحشيانه خود نمودند، تا اين که تمام
قواي بختياري در اطراف کاشان جمع شدند. از آنجا فرار کرده در شهراب محاصره سرباز،
فرار کرده و بعد از اين که خسارات جاني و
مالي و فدا شدن جوانان رشيد بختياري نتيجه حاصل نشده است، اهالي آن حدود که کمال
وحشت و اضطراب هم از توقّف سوار بختياري شکايت دارند و هم از
مراجعت نايب حسين و انتظام الملک متوّحش هستند و يا اين که حکم فرمائيد اردوي بختياري تعاقب نموده تا به
قلع و قمع او موفّق شوند، يا اين که استعدادي در حدود
اردستان به ترتيب صحيح مقّرر فرمايند که ضمانت تمام اشرار را
بکنيد. جواب فوري مترّصديم نمره 1364.
نايب رئيس
انجمن ولايتي اصفهان محاسبالدوله
شماره ميکروفيلم
408-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(در تلگراف قبلي انجمن ولايتي کاشان افراد نايبي را بالغ بر چهارصد
نفر دانسته است، حال انجمن ولايتي اصفهان
کل افراد نايب حسين را دو سه نفر شرور فرض کرده است! اگر دو یا سه نفربیشتر نیستند
و در محاصره سربازان و جوانان رشید بختیاری! در آنصورت مشکل چیست؟ کدام يک از آن دو،حقيقت
را نوشته اند؟)
شماره سند الف- دال 9
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران از يزد به تهران- فوري
مقام منيع وزارت جليله داخله
بنا به راپورت، قاصد از انارک به نايين خبر آورده بود که نايب حسين به
واسطه تنگي آذوقه از بيابان مراجعت و احتمال قوي ميرود که به سمت نايين يا اردکان بيايد. به
محض رسيدن خبر، تفنگچي و استعداد علاوه بر آنچه مصّوبه است تهيه نمايد و لازم است دستهاي از يزد به طرف نايين فرستاد
که اگرحسين جسارت کرد، حتي المقدور مخالفت نمايند. ولي خاطر مبارک مسبوق است که
استعداد او يقين هفتصد يا هشتصد نفر است و اسلحه تمام سه تير و چهار تير و چندين بار قورخانه و يک عراده توپ است و استعداد محلي و
چريک و فشنگ هيچ ندارم. مکّرر استدعاي تفنگ و فشنگ نموده، مساعدت
نشده. حال اگر به اين صفحات بيايد، لازم است آن وزارت جليله از نقاط نزديک عاجلاً
دسته کمک برسانند و به علاوه براي چريک اضافه فوراً تصويب و حواله فرماييد. 12
محرم اسدالله به تاريخ 1329
شماره ميکرو
فيلم 21-471-7- 29 – سازمان اسناد ملی ایران
( ملاحظه میشود،در اين سند که بهانه "حواله پول" است، تعداد سواران نايب حسين از سه نفر به هشتصد نفر رسيده است!)
سند شماره الف- دال 10
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به تهران نمره 9 دولتي،
مقام منيع وزارت جليله داخله دامت شوکته
در اين موقع مّهم که سوار در تعاقب نايب حسين و هر
ساعت با مرکز بايد مخابرات تلگرافي شود. تلگرافچيان ايراني بيش از دو ساعت وقت
ندارند و اغلب وقت تلگرافات لازم به روز ديگر ميافتد. مُتمّني است مقرر فرمائيد در موقع لزوم هر
وقت سيم را تلگرافخانه ايراني از اداره تلگرافخانه انگليس خواستند بي مضايقه بدهند
که تلگرافات لازمه مهّمه به تاخير نيفتد.
فتح الله (بختياري)
به تاريخ 25 ميزان (مهر) 1329
شماره ميکروفيلم
294-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(این مدرک بروشنی، نشان ميدهد که
کنترل اداره امور تلگرافخانهها در آن اياّم در دست مقامات انگليسي بوده است.)
برای اطلاع از اسناد شماره الف- دال 11 و12 به فصل اول رجوع شود.
سند شماره الف- دال 13
وزارت داخله، از تهران به کاشان نمره 1196، تاريخ 1330 خيلي فوري، رمز
شود حکومت جليله کاشان
در اين موقع که نايب حسين اظهار اطاعت ميکند و امنيت ميخواهد و شما هم خيال ملاقات با مشاراليه
داريد بايد شرايط احتياط را از دست نداده و ملتفت باشيد که مبادا در ضمن اين
اظهارات حيله و تزويري در نظر داشته باشد.
شماره ميکروفيلم
340-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(وزارت داخله به سردار فاتح هشدار داده است حال که نايب حسين اظهار
اطاعت کرده و خيال ملاقات با ماشاءالله خان را داريد، مواظب باشد که حيله و
تزويري در کار نباشد! در چند سند بعدي خواهيم ديد چه کسي خيال حيله و تزوير در سر ميپروراند؟)
سند شماره الف- دال 14
وزارت داخله، مورخه 24 صفر المظفر 1330، اداره کابينه، دايره مرموزات
مقام منيع وزارت جليله داخله دامت شوکته
اقدامات که تا بحال در باب نايب حسين شده فقط محض حفظ و حيثيات دولت و
جلوگيري از ضرر و غارت و اّلا با جمعيت زياد و وحشي و غارتگري
که دارند محال است اطاعت کنند. اين ايّام اگر غير ازاين اقدام ميشد با اين
کم قوّتي دولت و جماعتي الواط البته چند هزار نفر زير دست و پا ميرفتند. هنوز در کاشان هستند و قريب هزار و
پانصد نفر زباناً اطاعت دارند. اين متّمرد از اموال غارت و تفنگ و توپ چيزي رو نکرده نوشته، چاکر را حکومت
نطنز و اردستان و ماهي هزار و پانصد تومان حقوق مرحمت نماييد، بنده هم با شرايط
استرداد توپ و اموال گاري حضرت رياست وزراء قبول نموده فعلاً مقتضي است حکم شود
سواري که وارد قم ميشود به
کاشان حرکت و گوشمالي با حاضر بودن قوّتي مواد صلح محاربه شده است و اگر تمّرد کند، تمّرد کار را ختم ميکند. سوء
قصد به چاکر نمودند. خدا نخواست. مستدعي است فوري اقدام بفرمايند اگر اسباب گاري
را با توپ ندادند نزاع ميشود. توجه
فوري لازم است. پسر جانور او را با صد نفر سوار که عرض کردم خواسته بوديد تمام
کرده بودم. سواي قلع و قمع چاره نيست نطنز را هم دادم فايده نکرد. فتح الله
بختياري
(حاشيه): دايره جنوب
فرمودند اين ترتيبات که شما نوشته ايد با قرار داد دولت منافات دارد و
دولت نمي تواند در تعّهدات خود خُدعه و تدليس بکند.
شماره ميکروفيلم
302-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
( وزير داخله خود مطمئن است فتح الله خيال خُدعه دارد لذا به او ياد آوري ميکند دست از خدعه بردارد!)
شماره سند الف- دال 15
وزارت داخله، اداره کابينه دايره مرموزات، نمره 1331، مورخه 24 صفر
المظّفر 1330
مقام منيع وزارت جليله داخله
جان خود را در راه دولت و ملّت ميدهد. اگر قّوه فوري برسانيد ماشاءالله خان حاضر است در بيرون شهر از من ملاقات
کند. فوري او را دستگير ميکنم ولي
بايد از قم راپورت به آنها ندهند. از علي آباد تلگرافخانه ايراني و فرنگي قم آنها
را راپورت ميدهند. تلگرافهاي اهالي از کاشان جواب مساعد
است. فتح الله بختياري
( حاشيه) دائره جنوب
به همان مضامين که در تلگراف ديگر يادداشت شده است، جواب بدهيد که
دولت برخلاف قرارداد خود نمي تواند اقدام بکند.
شماره ميکروفيلم
417-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(توجه شود: فتح الله بختياري خيال دارد با ريا و تزوير سران نايبي را
به دام انداخته و از بين ببرد! ولي دولت ايران به عللي در آن زمان به اين کار
رضايت نمي دهد! ضمناً مطالب فوق مدرکي است گویا که نشان ميدهد نايبيان
در اغلب ادارات دولتي ايران داراي افرادي بودهاند که اطلاعات محرمانه دولتي را در
اختيارشان ميگذارده اند)
سند شماره الف- دال 17
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به
تهران، نمره 7، روز 14 حمل (فروردين)
1330
مقام منيع وزارت جليله داخله دامت شوکته، مکّرر عرض کرده ام حالا هم عرض ميکنم نايب حسين بهانه جويي ميکند کاشانيها با همان مفسدين سابق او را
وادار ميکنند که اطاعت از دولت نکند. کراراً محض
دولتخواهي عرض کردم کاشان استعداد ميخواهد.
اقلاً صد و پنجاه نفر سوار که نظام باشند، بفرستيد. با اين سوار که خودم ممکن است
همه قسم جلوگيري از مفاسد و عدم اطاعت داشته باشم. مال فرنگي را توضيح ميخواهم
ميگويند داده ايم. دروغ ميگويد. اگر حاليه پنج هزار تومان ضرر به دولت ميخورد هرگاه اعاده به کارهاي سابق نمايد صد
هزار تومان متجاوز، استعداد را فوري بفرستيد.
فتحالله بختياري
سند شماره 552 ن
2 الف ب 1-5611 29200 – سازمان اسناد ملی ایران
( حاکم کاشان خودمُعترف است که اغلب کاشانيها طرفدار و موافق اعمال نايبيان بودهاند و از تمّرد نايبيان پشتيباني ميکردهاند.)
سند شماره الف- دال 18
وزارت داخله، اداره کابينه دايره مرموزات، نمره 138، مورخه 9 جمادي
الاول 1330
استخراج تلگراف رمز حکومت کاشان
مقام منيع وزارت جليله داخله و حضرت اشرف آقاي رئيس الوزراء
نايب حسين راحت نمي شود اگر همه ايران به او داده شود. دست از شرف
برداشتم براي اصلاح همه نوع ناگوار تحّمل کردم. اين روزها شدت کرده تمام املاک مردم را قباله گرفته دخترهاي
رعايا را ميبرند. ماليات دو سال مقّر حکومتشان را گرفته، دويست نفر سوار او در دهات اطراف کاشان غارت ميکنند. در شهر همه نوع تحّکم ميکنند، خيال
او حکومت کاشان و کّل ماليات است. يک نفر را براي اين کار
تهران فرستاده اهالي را تهديد نموده ميخواهد عرصه
تنگ شود، بنده خارج، او وارد شود، حاکم ديگري راه ندهد. اهالي اجباراً خواهش حکومت
او را بکنند. تلگراف اجبار هم ازاهالي گرفته، طاقت طاق شده با او اين کار به سختي
کشيده تکليف چيست؟ ورود او حتمي است گاري شوراب نوکر او بردند. خيال پول قم بود.
يکصد و پنجاه سوار فوري برسد کاشان محفوظ، والا کار گذشته. حقوق سوار نرسيد با اين
قليل گرسنه در شهر توقّف ميکنم تا تکليف برسد. فتح الله
بختياري
شماره ميکروفيلم
315-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(در تلگراف قبلي فتح الله بختياري اظهار کرده بود " کاشانيها او(نایب حسین ) را وادار ميکنند که
اطاعت از دولت نکند." امّا در تلگراف بعدی ادعا کرده است که: " اهالي اجباراً خواهش حکومت او را بکنند!
" اگر اهالي طرفدار او هستند پس اجبار کردن آنها براي چيست؟ ضمناً نوشته است
: " در شهر همه نوع تحّکم ميکنند، . . .تمام املاک مردم را قباله گرفته.
. . . و در آخر تلگراف نوشته است: " ورود او حتمي است" اگر نايب حسين در
شهرنيست پس چه کسي حکم ميکند و املاک
مردم را قباله ميکند؟ و اگر
در شهر است، پس چگونه ورودش حتمي است؟" تمام نگراني حاکم چسبيدن به مقام حکومت کاشان و از دست
ندادن آنست! والا بدون سوار و بدون حقوق و با اين قليل گرسنه در شهر چرا توقّف کرده است؟)
سند شماره الف- دال 19
وزارت داخله، اداره کابينه، دايره مرموزات، نمره 212، مورخه 21 جمادي
الاول 1330
استخراج تلگراف رمز حکومت اصفهان
توسط حضرت اشرف سردار اسعد مُدظّله- مقام منيع وزارت جليله داخله در
عوض وعده و اطمينان که فرموديد پيشکار ماليه را معزول فرماييد، امروز حکمي از
وزارت جنگ رسيده که خانواري سرباز را به حيکاک (پيشکار ماليه که تبعه انگليس است) بدهم، مواجب
سرباز بدهد. در صورتي که بيست و چهار هزار تومان تا بحال قرض کرده به نظام داده ام
معلوم ميشود اين فرمايشات بي نتيجه مانده. استدعا
دارم انصاف فرمائيد بنده به چه خلاف بايد اين طور مقّصر باشد با اين خدمت بزرگي که در اين دست به ظهور رسيده اصفهان را از
قحطي و بلوا خلاص داده، مملکتي را امن، سارقين و اشرار را به کلّي از ميان بردم. چه واقع شده که در عوض عزل حيکاک بايد خانواري سرباز
به او داده شود. مايوس شدم خواستم فوري خود را از اصفهان خارج نمايم، به دو ملاحظه
اين کار را نکردم. يکي آن که نخواستم بر خلاف ميل سردار اسعد حرکتي نموده اسباب
دلتنگي ايشان را فراهم کرده باشم و ديگر يقين داشتم سردار جنگ با امير مفّخم به تهران به قصد شرفيابي ميآيند و البته نواقص کار اصفهان به حضور
مستطاب عالي عرض و اصلاح خواهند کرد. وضع اصفهان اين است و حضرت سردار اسعد صلاح ميدانند بنده و سردار جنگ را به کرمان و يزد
بفرستيد. پس از آن که طلب بنده را دولت بدهد و صحيحاً به حساب بنده رسيدگي شود، حاضر
هستم بروم. اگر حيکاک پيشکار باشد ابداً به سر مبارک که اصفهان نه ميمانم سهل است به سر مبارک قسم، اصفهان به هم ميخورد. پيشکار ماليه خوب در اصفهان و تهران
است. حيکاک باعث ميشود هر کس
در اصفهان با قونسول انگليس طرف شود.
خسرو بختياري
( در حاشيه) از يک طرف جنابعالي
مینویسید که بيست و چهار هزار تومان قرض کرده و به سوار داده ايد، از يک طرف
خزانه داري مينويسد پنجاه هزار تومان بدون سندي از بابت
ماليات اصفهان دريافت داشته ايد. لازم است در صورتي که از بابت ماليات وجهي دريافت
نداشته ايد مدّلل داريد که به خزانه داري جواب داده
شود. در خصوص پيشکار ماليه چنانچه سابق هم نوشته ام، مشغول اقدامات هستم وهمين چند
روزه پيشکار جديدي معيّن و او احضار ميشود. در باب حکومت يزد و کرمان عجالتاً
مسکوت عنه بماند.
شماره ميکرو
فيلم 7-133-3-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(توجه شود پس از کودتاي صغير محمد علي شاه و فرار او از ايران، خوانين
بختياري عهده دار اداره امور کشور ايران شده و يکي از آنها رئيس الوزرا و ديگران
استاندار و فرماندار ايالات و ولايات مختلف گرديدند. حتي پس از کنار رفتن صمصام السلطنه
بختياري از مقام صدر اعظمي، بعضي از بختياريها در سرکار باقي ماندند. از جمله خسرو
بختياري و فتح الله بختياري. هدف اکثر آنها پر کردن جيب خود از خزانه کشور بود.
گواه اين مطلب اسنادي است که در جاي جاي اين بخش به آن اشاره شده است. البته
هرموقع پيشکاران اعزامي از مرکز مانع چپاول خزانه دولت بوسيله اين گونه دولتمردان
بختياري ميشدند، فريادشان بلند شده و درخواست تعويضشان
را مينمودند!)
سند شماره الف- دال 20
وزارت داخله، اداره کابينه دائره مرموزات، نمره 3285/ 223، مورخه23
جمادي الاولي 1330
استخراج تلگراف رمز حکومت کاشان
مقام منيع رياست وزراء و وزارت داخله مکّرر عرض کردم، حقوق سوار بيچاره در اين ولايت گراني، شش ماه است پرداخت نشده. ابداً اعتنايي نفرموديد،همين فرموديد ورقه
صادر ميشود، مکّرر عرض کردم کار نايب حسين را تمام کنيد، ابداً جواب نرسيد. فعلاً
چهار روز حرکت از آنجا به کاشان ميکند. بنده
هم استعدادي ندارم، سهامالسلطنه و چراغ علي خان شبانه با سوار از ترس رفتند،
معلوم نيست به سمت اصفهان يا قم. کاشان در خطر است يک طرف بي استعدادي يک طرف اگر
استعداد تا چهار روز ندهيد از شهر خارج ميشوم. راضي به ننگ نيستم. سوار از گرسنگي
رفتند، ده هزار تومان به ارواح مرحوم ايلخاني مقروض شدم. هر چه عرض کردم نطنز پول
نيست جواب فرمودند به خزانه داري اظهار شده است، حالا که کرور تومان به دولت ضرر ميخورد، جواب چه ميفرمايند. روز 24 اگر سوار حرکت ننمودند خارج ميشوم.
چاکر فتح الله بختياري
(حاشيه) جنوب
جواب بنويسيد که خارج شدن شما از کاشان خوش نما نيست به جز اين که
اسباب توحّش مردم و اغتشاش محل بشود نتيجه نخواهد داشت. البته هيچ تزلزل نشود و
از جاي خود حرکت نکنيد. مراقب حفظ انتظامات آنجا باشيد. سوار و استعداد کافي
قريباً روانه ميشود و از
اين بابت آسوده خواهيد شد. به خود نايب
حسين هم تلگراف شد که اگر چنين خيالي دارد منصرف شود. تلگرافي هم به نايب
حسين و ماشاءالله خان بدون اين که بدانند اين راپورت را حکومت داده است، صادر
شود که اين طور خبر ميرسد با تعهّداتي که کرده ايد هيچ نمي توانم اين خبرها را قبول و تصديق کنم.
البته چنين خيالي داريد، اين حرکت شما ابداً صلاحيت ندارد البته از اين عزيمت
منصرف شده از خاک نطنز، خارج نشود.
شماره ميکروفيلم
317-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 21
وزارت داخله، اداره مرموزات، دائره استخراج تلگراف رمز حکومت کاشان،
11 جمادي الثاني 1330، نمره 299
مقام منيع وزارت جليله داخله
تلگراف محترم در خصوص اين که نايب حسين را به کاشان خواسته، مرقوم
فرموده ايد به واسطه اين که دست از بعضي شرارتها بردارد وآسوده باشد، دختر آن را
براي بنده زاده گرفتم، يکي از پسرهاي او با پنجاه سوار کاشان آمده هفتم شهر حال
وارد شده تا در رکاب خودم مشغول خدمت باشد، در فرستادن آن عده سوار تعجيل کنيد.
اين مسئله هم عرض ميشود که خاطر
مبارک مستحضر باشد لابد هستم، اگر توجّهي به اداره نفرماييد ناچار هستم به واسطه مخارج زياد دست از کار
بکشم.
فتح
الله بختياري
شماره ميکروفيلم
316-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(ملاحظه میشود، دغدغه حاکم کاشان از بي پولي است! تاجائیکه براي دسترسي به منافع باد آورده بيشتر و نزديک شدن به نايبيان که
وجودشان در کاشان مانع چپاول اموال دولت و مردم بوسيله حاکم است، دختر نايب حسين
را به ازدواج پسرش در میاورد!)
سند شماره الف- دال 22 وزارت
داخله، سواد تلگراف حکومت کاشان، مورخه 1 سرطان، نمره 2232 مقام منيع وزارت جليله داخله دامت شوکته دو روز قبل براي ملاقات نايب حسين خان و ماشاءالله
خان به باغ فين رفتم. حقيقته از ترتيب خرابي باغ و کلاه فرنگي خيلي اسباب دلتنگي
شد. زيرا تمام عمارت آن خراب و اگر فوري دو سه هزار تومان خرج تعميرات آن نشود
وسايل به کلي ويران و به واسطه خرابي ديوارههاي آن ديگر درختي در باغ باقي نخواهد
ماند. چنانچه راي مبارک علاقهاي بگيرد به اطلاع پيشکار ماليه و رياست تلگراف
اجازه داده شود که فوري دو سه هزار تومان خرج تعميرات آنجا بشود. هرگاه اين
اجازه داده نشود به دو سه بارندگي به کلّي از ميان ميرود و اگر
دولت اجازه براي تعمير آن ندهد باغ را به بنده به مالکيت واگذار فرمايند. بنده هم هزار
تومان نقداً به دولت تقديم ميکنم و مبلغي
هم خرج تعميرات آنجا ميکنم که در
موقع لزوم براي پذيرايي مامورين دولت هم يک جائي آماده باشد.
فتح الله بختياري
سند شماره 19170 2500 - 119 الف اب الف ا
( لازم است به چند مطلب جالب توجه شود:
1- براي خطاب به سران نايبی از کلمه "خان" استفاده کرده است در صورتيکه در تلگرافات قبلي خود هرگونه نسبت ناپسندي را به آنها
داده بود!
2- حاکم کاشان به ديدن " نايب حسين خان و ماشاءالله خان"
به باغ فين ميرود، در حاليکه بر طبق روال حکومتي بايستي
آن دو به ديدن حاکم کاشان ميرفتند!
3- با وجود آن که فتح الله بختياري چندين ماه در سمت حاکم ولايت کاشان
قرار گرفته بود، ظواهر امر نشان ميدهد که اين
اولّين باري است که از باغ فين ديدن کرده است!
4- تمام صُغرا ، کُبراگوئی حاکم
والا مقام آن بوده که با فرصت طلبی و پرداخت فقط هزار تومان
مالک باغ تاريخي فين گردد و ظاهراً آنجا را براي پذيرايي ماموران دولتي آماده کند!
5- خرابي باغ فين نشانگر آن است که براي سالهاي طولاني از نگهداري و
تعمير آن بناي تاريخي خودداري شده بود.و اقامت موقت نايبيان در آنجا نمي توانسته
است باعث خرابي آن شده باشد!
6- فتح الله بختیاری که در تلگرافات قبلی خود اظهار بی پولی میکرد؛ یکباره برای خرید و تعمیر باغ فین پولدار شده است؟!
سند شماره الف-
دال23 – سازمان اسناد ملی ایران
وزرت داخله، اداره کابينه مرموزات، نمره 5475/344، مورخه 3 رجب
1330 استخراج تلگراف رمز حکومت کاشان
مقام منيع وزارت جليله داخله دامت شوکته
صدماتي که در ايّام توقف کاشان متّحمل شده در اصلاح انقلابات و به اطاعت درآوردن نايب حسين با پسرهايش و
هفتصد نفر سوار، مقام حق شناسي اولياي امور مقتضي تمجيد ميدانستم و يقين داشتم خدمات فدوي قدر و قيمت
خواهد داشت بر عکس انتخاب نايب الحکومه جديد که از روز ورود الي اکنون اوقاتش صرف
اضمحلال فدوي و اشتغال فساد و بطلان زحمات نه ماهه چاکر بوده. من جمله بين حکومت و
ساير طبقات و نايب حسينيها، امروز که ماشاءالله خان براي ملاقات بنده و اصلاح
امورات خود به کاشان ميآيد، نايب
حکومه جلو رفته و جداً ممانعت از آنها نموده به اينطور که حکومت چند نفر را براي
کشتن شما پنهان نموده، مسّلم اين حرف چقدر موثر است. خدا شاهد
است که اگر چند عقلا جلوگيري نکرده بودند آشوبي برپا شده بود که دولت دچار زحمت
بلکه جان بنده در خطر، اسباب کار پلتيک به دست "آگنت" agent (يا ايجنت به معني مامور يا نماينده) ميدهد اگر تا بيست و چهار ساعت احضار نشود،
اساس حکومت متفّرق و زحمات چاکر بي حاصل.
فتح الله بختياري
( حاشيه) مقصود لسان الملک است. فوري است. لسان الملک را احضار کنيد.
( ميتوان به
وضوح پي برد که چرا در ماه قبل حاکم کاشان به ديدن سران نايبي رفته بود؟ و چرا
دختر نايب حسين را به ازدواج پسر خود در آورده بود؟ و چرا برعکس روال سابق در
تلگراف عادي خود به وزير داخله با احترام از آنها نام برده بود؟ علت کاملا روشن
است. او خيال ترور سران نايبيان را در سر ميپروراند و ميتوان قبول نمود که وزير داخله و شايد هم
مقامات ديگري از اين برنامه با خبر بودهاند. با وانمود کردن به نزديکي با سران
نايبيان هدفش اين بوده که اعتماد آنها را نسبت به خود جلب و
آنها را در دامي که منجر به ترور و از بين رفتنشان ميگرديد هدايت کند. شخص نايب حسين به علت
بدبيني عميقي که نسبت به هيئت حاکمه آنروز ايران داشت، در هيچ زماني حاضر نمي شد
به ديدن آنها برود. و اين عدم اعتماد باعث شده بود که مقامات دولتي کاشان آنرا به
بي محلي و توهين نسبت به خود تعبیرنمایند. ولي در مورد ماشاءالله
خان اين بدبيني نسبت به مقامات در حّد پدرش نبود، و
به آساني دوستي ظاهري مقامات را جّدي تصور کرده وفریب چرب زبانيهاي آنها را ميخورد.
چنانچه بهمين طريق فريب خورد و بدام افتاد.
درمورد هشدار لسان الملک به ماشاءالله خان و جلوگيري از ترور او
بدست فتح الله بختياري. بي مناسبت نيست که توضيح مختصري داده شود. پس از قلع و قمع
سران نايبي در سال 1298 شمسي و زنداني کردن امير مهدي شانزده ساله)پدر نويسنده اين کتاب( پس از خلاصی از زندان در بيست و يکسالگي با
دختر ملک المورّخين سپهر که برادر ارشد لسان الملک
بود ازدواج کرد. مرحوم ملک المورّخين که در گذشته
با نايب حسين و ماشاءالله خان آشنا و مبارزات آنان را علّيه جور و ستم حکمرانان و اعيان "مرفه الحال فارغ البال و سود جوي" کاشان تأييد ميکرد، به درخواست ماشاءالله خان در سالهاي 1291 الي
1298 شمسي روزنامه کاشان را در کاشان منتشر
مینمود. برادر کوچکتر ايشان لسان الملک، براي مدتي به سمت نايب حکومت کاشان
گمارده شد. پس از مدتي کوتاه پي برد که حاکم کاشان فتح الله بختياري با اطلاع
مقامات دولتي تهران،از جمله رئيس الوزرا و وزير داخله در فکر تهيه طرح توطئه قتل
سران نايبيان و نابودي کامل همه حلقه نايبي هستند. لذا در روزيکه ماشاءالله خان
قرار بود براي مذاکره با حاکم شهر وارد کاشان شود، لسان الملک او را در خارج شهر
ملاقات و توطئه قتل را به اطلاعش ميرساند.اين
داستان را سالها بعد که پدر نويسنده به تهران آمد و ساکن گرديد، آقاي لسان الملک
که در آن زمان سنين بالاي عمر خود را ميگذراند، براي افراد خانواده نگارنده تعريف
کرد.)
سند شماره الف- دال 24
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به تهران، نمره 17 دولتي،
به تاريخ 26 سرطان( تير) 1330.
مقام منيع حضرت اشرف آقاي رئيس الوزراء و وزير داخله دامت
شوکتها. آيا کاشان جزو آب و خاک ايران
نيست. نايب حسين دارد ماليات ميگيرد. دست
رد به سينه احدي نگذاشته، با صد سوار شهر يا بيرون، پول بانک کجا نگهداري کنم. يا
کار او را دنبال بفرماييد بروند يا استعدادي يا بنده را بخواهيد. به فرق مبارکت به
ارواح مرحوم ايلخاني اگر اين عرض به فوري انجام ندهيد، حرکت ميکنم. من زنده باشم نايب حسين ماليات
بگيرد(؟) محض استحضار خاطر مبارکتان عرض شد.
فتح الله بختياري
شماره ميکروفيلم
33-471-7-290 – سازمان اسناد ملی ایران
(اين تلگراف به فاصله کوتاهي پس از تلگراف قبلي آقاي فتح الله بختياري
ارسال شده است. در آن تلگرافها ايشان به ديدن سران نايبي رفته و دختر نايب حسين را
براي پسرش عقد ميکند. و در
تلگراف اخير ميگويد
"من زنده باشم نايب حسين ماليات بگيرد" تمام هّم و غّم حاکم صرف تهمت زدن به نايبيان وزشت
نشان دادن آنها شده است.و ناراحت است چرا وزارت ماليه از نايب حسين خواسته است در
جمع آوري ماليات با پيشکار ماليه همکاري نمايد و به این ترتیب نتواند کیسه گشادش
را از اموال مردم کاشان پُر نماید!
سند شماره الف- دال 39
وزارت داخله، مورخه 1331
مقام منيع حضرت مستطاب اشرف اقدس حضرت والا عينالدوله وزير داخله
دامت شوکته
تلگراف مبارک در طي نمره 4326 زيارت شد. اوامر مقدّس حضرت والا راچاکر با تمام حيثيات خود استقبال نموده و لازم اتباع ميداند ليکن مستدعي است، مختصري هم در
اشکالاتي که از طرف خزانه داري در مقابل خدمتگذاريهاي غلام متوالياً تدارک ميشود، عطف نظر فرمايند و چنانچه کراراً معروض
افتاد، کرم خان موقعي که با عجله تعاقب يک دسته سارقين ميرفته، در پشت کوه يزد به عنوان مهماني عبور
نموده است، و محض همين خلافي که مرنکب شده حسب الامر مطاع کرم خان را منفصل داشت.
حالا خزانه داري به اسم ماخوذي مشاراليه هزار هشتصد تومان از حواله کاشان موضوع
داشته باز مانع نشده، هشتصد تومان هم از حواله يزد کسر نمودهاند. نمي داند اين
چند شب مهمان شدن کرم خان چقدر براي خزانه داري گران تمام شده که تقريباً حقوق
يکماه کل امنيه خطوط را از ميان ميبرند. مع
ذالک هر قسم مقرر فرمايند اطاعت ميشود. فعلاً
حسب الامر به صاحب منصب يزد تلگراف شد که در امور ماليه همه قِسم مساعدت نموده و مطلقاً و شخصاً مداخله نکند. هر قسم صلاح غلام را
دانسته و اظهار فرمودند، لازم الاذعان است.
چاکر ماشاءالله
سند شماره 10470
2400 - 608 ض 4 آ 1 – سازمان اسناد ملی ایران
( اين سند گوياي چند مطلب مهم است:
اول- ماشاءالله خان دقيقاً دستورات وزير داخله را اطاعت کرده است.
دوم- با شنيدن خبر خلافکاري يکي از سرکردگانش، فوراً او را از کار
برکنار نموده است.
سوم - جريمهاي که به علت اين خلافکاري به او تعلّق گرفته است پذيرفته است.
چهارم- دست وزير داخله را باز وصریحاًاظهار داشته که : " هر قسم صلاح غلام را دانسته و
اظهار فرموديد، لازم الاذعان است"
کدامیک از زيردستان وزير داخله در حّد ماشاءالله خان از او اطاعت و فرمانبرداري ميکردند؟)
سند شماره الف- دال 40
سواد نامه آقاي ماشاءالله خان مورّخه 11 اسد 1331
مقام محترم آقاي کاميل موليتور رئيس کل پست دامت شوکته
به زيارت تلگراف مبارک نائل، در خصوص اين که مرقوم فرموده ايد کرم
خان در دهات يزد مشغول اخذ ماليات است و معلومات بنده را در اين خصوص استفسار
فرموده ايد، ابداً چنين اتفاقي نيفتاده بلکه کلّيه ماليات يزد به حسن کفايت مراقبت سواران فدوي به حيطه وصول در آمده
والا سردار فاتح اقلاً قسمت عمده از ماليات را براي خود ماخوذ داشته بود. ظاهراً
پيشکار ماليه يزد به جهت آن که کفايت خود را مشهود دارد، خاطر مبارک خزانه داري را
از اهتمامات وافيه بنده و سوارانم مستحضر نساخته. نيّت ارادتمند از اين خدمات جلب توجهات حضرت معظم له بودند. بدبختانه به اين آمال نايل نگشته بلکه زحماتم
نتيجه به عکس بخشيده. استدعا دارم حقوق سوار زود حواله شود که بتواند به فراغت
مشغول خدمت باشند. امضاء
ماشاءالله
سند شماره 608 ض
4 آآ1 - 147-2400 – سازمان اسناد ملی ایران
(درآن زمان ماشاءالله خان از تلگرافهاي رمزي که دشمنانش همه روزه عليه او و سوارانش به تهران ميفرستادند، اطلاعي نداشته است. همه سعي و
کوشش او در جهت انجام وظايفش به بهترين طريق ممکن و جلب رضايت همه مقامات دولتي از
جمله رئيس پست ايران و خزانه دار کّل بوده است. سندزیر و سند قبلي گواه ثبوت اين حقيقت است.)
سند شماره الف- دال 41
وزارت ماليه- اداره کابينه- دايره سواد مراسله وزارت داخله، نمره
4588، به تاريخ 5 قوس 1331 وزارت جليله
ماليه
معاون حکومت يزد چند روز قبل تلگراف کرده بود که از خزانه داري کّل به اداره ماليه يزد تلگراف شده است که از يک هزار تومان حواله حقوق
قره سوراني يزد هشتصد و پنجاه تومان به عنوان ماخوذي کرم خان صاحب منصب سابق قره
سوراني کسر گذاشته و مابقي را پردارند و اين مسئله باعث شده است که ماشاءالله
خان هم تلگراف کرده است، اگر حقوق قره سوراني را ندهند مستقيماً از ماليات ماخوذ
دارند. از طرف وزارت داخله موکّداً به ماشاءالله خان تلگراف شد که
اين حرکات را موقوف کرده وجهاً من الوجوه مداخله به ماليات نکنند. اينک جوابي از ماشاءالله
خان رسيده است که سوادش را لفاً ملاحظه خواهيد فرمود. في الحقيقه ماخوذي کرم خان
را، در چند شب، چقدر و از روي چه حسابي ميتوان دوهزار و چهارصد تومان قلمداد و از
حقوق قره سوراني کسر کرد.خوبست توّجهي در اين باب
بفرمايند که اينگونه کسورات باعث ياس و تفرقه قراسوراني با مداخلات آنها نشده و
توليد زحمتي ننمايد.
امضاء و مهر کابينه وزارت داخله
سند شماره 608 ض
4 آ- 1471 24000 – سازمان اسناد ملی ایران
(حاکم يزد به تهران رفته است، حال معاون او عليه ماشاءالله خان مشغول دشمني و دسيسه سازي شده است! خوشبختانه در
آن زمان وزارت داخله پي به اين دشمنيها برده و کوشش به جلوگيري از آن کرده است.سئوالي
را که ميتوان مطرح کرد: وقتی بي هيچ دليلي جلوي پرداخت حقوق قره سوراني سواران ماشاءالله خان
گرفته شود، در آنصورت چه گونه ميتوان انتظار
داشت که سواران او بدون دريافت حقوق به وظيفه خود عمل کنند؟ آيا همين جلوگيري از
پرداخت حقوق نمیتواند انگیزه خلافکاري و
تجاوز به اموال مردم در مسير راهها توسط سواران قره سوران گردد؟ متاسفانه پرداخت نکردن حقوق قره سورانها و ساير سازمانهاي دولتي
سابقه فراواني داشته است، براي اطلاع خواننده به ذکر چند مورد آن ميپردازيم:
سند شماره الف- دال 42
وزارت داخله- دايره جنوب-نمره 7663 مورخه 2 شعبان 16 اسد 1328
وزارت جليله ماليه
تاخير تأديه حقوق اردوي کاشان مامورين دستگيري
نايب حسين نزديک است تمام زحمات دولت را به هدر داده، اسباب تفرقه اردو شود. اقدام
فوري لازم است که به استحضار وزارت جليله جنگ و به سريع ترين وسايل، حقوق آنها را
برسانند که اردو متفّرق نشود، زحمات به هدر نرود. از طرف
وزير داخله مدير کل
شماره سند 12938
2400 - 105 ف1 الف الف 1 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 43
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران
از کاشان به تهران
توسط آقاي شيباني نماينده کاشان وزارتين جليله داخله وماليه دامت
شوکتها
استعداد حاضره کاشان براي جنگ حرکت کردند. احتمال انواع خطرات براي
شهر با نبودن استعداد ميرود. کلّيه اهالي مضطرب و متزلزل هستند. تمام اميدواري از حفظ شهر امروز به
اداره نظميه است. بدبختانه نظميه از بي پولي در شرف تعطيل افتاده، هر قدر در اين
موضوع به مراکز تهران اظهار شده فايده نداد و دوائر ثلاثه موافق نص تلگراف مرکزي
محض مصارف ادارات جديد مخصوص نظميه است. به کدام قانون سزاوار است که با اين همه
تحميلات و عوارض جديده امروز مردم جاناً، مالاً، ناموساً در خطر باشند و نظميه از
بي پولي تعطيل شود. . . . .عاجلاً ولو به
طريق علي الحساب هم باشد حواله براي نظميه مرحمت شود والا منتظر خطرات بايد باشد.
8 سرطان 1328 انجمن
ولايتي
شماره سند 12938 2400- 105 ف1 الف الف – سازمان اسناد ملی
ایران
سند شماره الف ـ دال 44
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به تهران ـ نمره 19 دولتي
مقام منيع خزانه داري کّل دامت شوکته
مدتي است با نهايت اميدواري به خدمتگذاري قيام نموده که جلب توجّهات کامله را نمايد. يک ماه از حقوق گذشته هنوز به عهده تعويق است.
چون سردار فاتح ضدّيت کرده، عمل امنيه و ماليه يزد را
مسلوب الترتيب نموده، لابد هستم سيصد سوار شاکي السلاح به يزد اعزام نمايم. استدعا
دارم حقوق از 20 دلو تا 20 حوت را حواله به ماليه کاشان فرماييد که هم ماليات سنه
آتيه کاشان وصول شود و هم مخارج حرکت سوار موجود گردد. پس از ورود سوار به يزد،
پنجاه سوار مستخدم اداره ماليه خواهند بود و عمل ماليه خواهد منظم شد. تعليمات
لازمه به آنها داده شده. ماشاءالله
تاريخ 20 جدي 1331
شماره ميکروفيلم
140-14-245-240 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 45
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران- از کاشان به تهران، نمره 10 دولتي-
تلگراف رمز
مقام منيع وزارت جليله داخله دامت شوکته
تلگراف مرموز طي شماره 859 زيارت، با اهميت اين شهر به واسطه پسر نايب
حسين و تعدّيات و تحريک او در تخريب اين اساس به طوري که مقّرر فرموده بوديد آقاي حاجي ميرزا محمد مجتهد در موضوع صدور تلگرافات
اقدامات لازمه به عمل آورده و اين دو روزي به مهر و امضاي علما- تجّار- اصناف مخابره خواهد شد. فتح الله
به تاريخ شب 21 جدي سنه 1331
سند شماره 522 ن
2 الف ب 1-5611 29200 – سازمان اسناد ملی ایران
(فتح الله بختياري به دستور مقامات وزارت داخله مشغول توطئه چيني عليه ماشاءالله خان و جمع آوري نام و امضاي جعلي ميباشد!)
سند شماره الف- دال 46
اداره تلگرافي دولت ايران، از کاشان به تهران، نمره 3 دولتي، تلگراف
رمز
مقام منيع حضرت اقدس والا آقاي عينالدوله وزير داخله دامت شوکته
تلگراف محترم طي نمره 6121 زيارت، بنده خود را مطيع ميدانم. ليکن خاطر مبارک از اوضاع ماليه کاشان ميدانم مسبوق نيست.نايب حسين، ماشاءالله و پسر او در ظاهر اطاعت ميکنند، براي گرفتن چهل و پنجهزار تومان حقوق.
در باطن ذرّهاي از ماليات دو سال تخفيف نداده فقط به واسطه جمعيت سوار بنده در
شهر، مردم از غارت محفوظ هستند. ولي در دهات و طرق و شوارع هيچکس مالک چيزي نيست.
بردن اموال اکبر ميرزا يکي از اتفاقات، شرح اعمال حضرات روز به روز به وزير سابق
عرض کردم. ايشان به واسطه رشوه زياد اعتنا نمي کرد. حضرت والا که تحّمل بعضي چيزها را نمي فرمايند در همچو شهر آشوبي که هزار دزد کمين
کرده است، چطور ميشود صد سوار
کمتر نگاهداشت و مقام حکومت را حفظ کرد. امين ماليه کاشان به آنها سازش کرد. اول
سال به رعايا گفت هرچه ميخواهند
بدهيد عوض ماليات محسوب ميشود. نصف
ماليات را گرفتند. بعد حکم خزانه داري را صادر کرد که دوباره بايد بدهند. سه ماه
رعايا و اهل شهر تلگراف کردند. دوبار رئيس ماليه قبض به خود آنها حواله کرد دريافت
نمودند از اهالي کاشان مقيم تهران و آقاي ميرزا سيد حسن مجتهد کاشاني تحقيق اوضاع
حاليه را بفرماييد. با وجود اين، اگر امر با اين باشد يک نفر سوار هم حقوق يگيرم
با کمال منّت از خودم ميدهم و براي
خدمت حاضرم.
فتح الله بختياري
نمره 246 به تاريخ 9 دلو 1331
شماره ميکروفيلم
24-471-7-290 – سازمان اسناد ملی ایران
( فتح الله بختياري، پس از تعويض وزير داخله سابق که با توطئههاي
حاکم کاشان زياد موافق نبود و روي خوش نشان نمي داد،از فرصت استفاده کرده و دشمني
خود را نسبت به نايبيان توسعه ميدهد! او
نسبت رشوه گيري به وزير داخله سابق ميدهد و ضمناً
از گروهي از اعيان و اشراف کاشان که با نايبيان دشمني داشتند استفاده کرده و
چنانچه در تلگراف قبلي مشاهده ميشود، مشغول
جمع آوري امضا عليه نايبيان ميباشد. ضمناً چون امين ماليه کاشان نيز زير
بار خواستههاي نامشروع حاکم نرفته است، لذا به او نيز تهمت سازش با نايبيان را
زده است!)
سند شماره الف- دال 47
وزارت ماليه، اداره کابينه، سواد مشروحه حکومت کاشان پنجم ربيع الاولي
- نمره 263- مورخه 29 دلو (بهمن) 1331- نمره 8316
مقام منيع وزارت جليله ماليه دامت شوکته دستخط محترم نمره 783 زيارت و ازمراحم کامله
تشکر دارم. اين که از شکايات پيشکار ماليه کاشان و راپورتهاي او مرقوم فرموده
بودند لازم شد مراتب را عرض نمايد. لله الحمد مثل وزير مدّبري چون حضرت اشرف که دخيل امور مملکتي شده از امري به اشتباه نمي
گذرد. اين مسئله در حضورمبارک مکشوف است، در آن موقعي که بنده را مامور کاشان
فرمودند، خيلي اشخاص با اردوي مفّصل هم نتوانستند
کاشان را منظم دارند. فوري با سوار شخصي آمده اشرار را خارج نموده شهر را متصرف و
بعد حضرات را در مقام اطاعت در آورده که تفضيل کارها به عرض رسيده است. اين بود که
نايب حسين و پسرهاي او به نطنز رفته و زياده از شصت هزار تومان از بابت ماليات دو
ساله آنجا ماخوذ و مراجعت به کاشان هم که نمودند زايد برده، پانزده هزار تومان از
ماليات کاشان نقداً گرفتند تا اين که از مرکز، وزير داخله سابق قريب پنج، شش هزار
تومان گرفته امنيه خط کاشان و يزد را به آنها داده و بعد قريب پنجاه هزار تومان
حقوق براي آنها تعيين نموده تا اين که قبوض ماخوذي از رعايا را پيشکار ماليه قبول
نمي کرد. رعايا يک ماه در تلگرافخانه مُتحصّن شده تظّلم نمودند تا عاقبت تلگراف از اولياي امور صادر شد که پيشکار ماليه
قبوض حضرات را قبول نموده عوض بدهد. پيشکار ماليه کاشان اصرار داشت که مجّدداً مامورين حکومتي ماليات ماخوذي آنها را از رعيت بيچاره بگيرند.
از اين که رعايا اجتماع و از دادن ماليات دو دفعه تحاشي داشتند با آنها حکومت
مدارا کرد که رعيت بيچاره ماليات دوباره ندهند. به آن جهت پيشکار ماليه به خزانه
داري راپورت داد که حکومت همراهي ندارد. به ماشاءالله خان حکم فرماييد سوار
بدهد. به واسطه اين القاء شبهه، از او سوار گرفته و حضرات هم از خدا خواستن. سوار
بر سر رعايا گذاردند. هر يک از قراء هفتصد تومان، هشتصد تومان تعارف دادند قبوض
آنها را قبول کردند و از بعضي رعايا ماليات دو دفعه گرفتند و سه دفعه، و ماليه هم
هرروز بناي ضدّيت را گذارده راپورتهايي مجعول به
خزانه داري داده خيال او را مشوب مينمود. هر چه
مراتب را به اولياي امور عرض کرد، نتيجه نداد مکّرر يک صد سوار خود را خواست سان بدهد. ماليه قبول نکرد. در اداي حقوق
به مسامحه گذرانده حکومت را لاعلاج به بعضي اقدامات نمود تا حسب الحکم کتبي و
تلگرافي رئيس الوزراء تا آخر برج جدي حقوق خود را گرفته اين يک ماهه ولو هم مُعوّق است که هنوز به مقام مطالبه
نرسانيده مقرر فرمودهاند، بيش از پنجاه سوار حقوق نگيرد و زياده آنچه گرفته پس
بدهد. حالا فرض کنيد در مسئله سوار اين تدليس کاري از ماليه بوده، يکصد و پنجاه
تومان تعارف در هر ماهي ميخواست
نداده، شايد قبول نفرماييد، ليکن از روي سند حاضر است اينمطلب را مدلّل دارد. ولي از آن طرف، حضرات علاوه بر ماهي چهار هزار و پانصد تومان
حقوق که از دولت ميگيرند و
قريب صدهزار تومان از ماليات دو ساله نطنز و کاشان نقداً جنساً گرفتهاند و حالا
هم يک دهات حقوق سوار را به طور ماهانه هر دهي و مزارعي ده تومان، بيست تومان ميگيرند و سند در دست دارند و املاک و علاقه
مردم را قهراً قباله کرده و شبها به خانههاي تجّار مسلمان و کليمي فرستاده به چه ترتيبات هشتصد تومان، هزار تومان مأخوذ ميدارند. خوب
است بعد از اين همه خدمات، اين جزئي خلاف بنده را در تفاوت اين حقوق سوار بيش از
يک هزار و پانصد تومان نمي شود با خدمات ماشاءالله خان مصادف نموده، محض خاطر او
اغماض فرمايند. هرگاه يک نفرمفتّش بي غرض
فرستاده شود خدمت و خيانت به خوبي معلوم خواهد شد. حالا که فدوي در اين شهر خون
جگري ميخورم و رعيت بيچاره را در فشار ميبينم و دادرسي هم نيست، اجزاي پست خانه و
تلگرافخانه را هم طوري حضرات تطميع کردهاند که هر مطلب کتبي و تلگرافي پيش از وقت
خبر به آنها ميرسد. حالا
که قدر خدمات مجهول است، لا محاله رحمي به خلق بيچاره کاشان فرموده، نگذاريد بيش
از اين در فشار باشند و با اوضاع حاضره، مستدعي است تکليفي از براي فدوي معيّن فرمايند که از روي آن دستورالعمل و نقشه رفتار نمايد. امر امر مبارک
است. فتح الله
شماره ميکروفيلم
15 و 14—3-47-240 – سازمان اسناد ملی ایران
( خواننده عزيز، يک بار ديگر تلگراف فوق را مطالعه فرماييد. مطمئناً
به نتايجي به شرح زير خواهيد رسيد:
اول- چون حاکم کاشان تابع وزارت داخله بود، لذا تقاضای صدوردستور العمل
براي اداره امور کاشان بايستي ازوزارت داخله شود و نه وزارت ماليه!
دوم- حاکم کاشان ادّعا کرده است که
پس از گمارده شدن در سمت خود، شهر کاشان را منظّم کرده و اشرار را از شهر به خارج رانده و نايبيان را در مقام اطاعت
در آورده است! اگر چنين بود، وجود مشکلاتي"که در کاشان وحومه برقرار و پا برجاست" ، و او در تلگرافش به آنها اشاره کرده ، بی معنی نیست؟
سوم- حاکم اقرار کرده است که " حکومت را لا علاج به بعضي اقدامات
نمود" آيا اين اقدامات خلاف قانون نبوده است؟
چهارم- نوشته است که " نايبيان شبها به خانههاي تجّار مسلمان و کليمي ميروند"
آيا اين تجّار همان کساني نيستند که چندي قبل تضمين واگذاري شغل دولتي را به
نايبيان کردند، حال چگونه ممکن است که نايبيان به خانه پشتيبانان خود تجاوز کرده و
اموال آنها را به يغما ببرند؟
پنجم- ادّعا کرده است که نايبيان براي گرفتن مشاغل دولتي مبالغي به وزير داخله قبلي (حاجي حتشمالسلطنه) رشوه پرداخت کردهاند.
سوابق تاريخي نشان داده است که حاج محتشمالسلطنه هر چه بود رشوه گير نبود و
آلودگي مالي نداشت.
ششم- ادّعا کرده است، نايبيان با تطميع
مسئولين اداره پست و تلگراف از اطلاعات دولتي باخبر ميشده اند، ضمن اينکه پيشکار ماليه را نيز در اختيار داشته اند؟
حال اگر فرض رابراین بگذاریم که اظهارات
اين آقاي حاکم درست است، پس کدام انتظام را به کاشان برگردانده است؟)
سند شماره الف- دال 48
وزارت داخله- مورخه 26 ربيع الاول 1331، استخراج رمز ميرزا سيد محمد
خان از کاشان حضور مبارک حضرت اشرف اقدس
والا شاهزاده عينالدوله دامت شوکته اگر
چه تا اندازهاي خلاصه اوضاع شهر را عرض کرده ام ولي پيش آمد کار، طوري شده که اگر اندک مسامحه شود به کلّي رشته پاره خواهد شد. حکومت و ماشاءالله خان دو رقيب در جلو هم،
حکومت با اين که هيچ قّوه مقاومت ندارد ولي چون ميداند ماشاءالله خان از مخالفت دولت مضايقه
دارد، جداً در صدد طرفيت است. به علاوه بختياريها چون هميشه از ياغيگري حضرات
فايده بردهاند، اين است سعي دارند که به هر نحو ممکن است آنها را به حالت اوليّه برگردانند. لذاست که هر روزي که دست برسد يک دست آويز بي اصلي را
اهمّيت داده حضرات را متعّدي قلم ميدهد. جزئيات مقاصد او را درست نمي توانم
تشريح کنم. همين قدر عرض ميکنم، که
اگر مقصود دولت، انتظام کاشان و رفاهيت اهالي است
فوراً بايد حکومت را تبديل فرمايند والا چاکر را احضار فرمايند که توقف بيش از اين
اسباب افتضاح است. محمد الحسيني
سند شماره 489
000 293-213ظ2ب آ 1 – سازمان اسناد ملی ایران
( سيد محمد خان الحسيني عضو وزارت داخله در کاشان به سال 1331 ق به
عنوان مفتّش بي غرض ،ماموريت داشت، بنابدرخواست حاکم کاشان پس از بررسي، اوضاع اجتماعي و موقعيت موجود کاشان و حومه
را به رمز به اطلاع وزارت خارجه برساند.مشاهده میشود که اين مفتّش در گزارش بیطرفانه خود، حاکم کاشان و
روساي بختياري را عامل اصلي بروز مشکلات و اختلافات موجود کاشان دانسته است.)
سند شماره الف- دال 49
وزارت داخله- نمره در جواب نمره 5006 دولتي- مورخه 1 ربيع الثاني 1331
استخراج رمز ميرزا سيد محمد خان از کاشان
حضور مبارک حضرت اشرف اقدس والا شاهزاده عينالدوله دامت شوکته
استدعا دارم امر فرمايند حکومت جديد زودتر حرکت کنند. اسبابي به هيچ
وجه لازم ندارند. منزل و ساير لوازمات موجوداست، فوري حرکت نمايند. ولي اگر قبلاً
شهر به ماشاءالله خان سپرده ميشد به جهاتي
در کاشان حسن اثر داشت ضرري هم متوجه نبود.
محمد
الحسيني
حاشيه: رمز شود
همان طور که سابق به شما تلگراف شد، حکومت تا سه روز ديگر حرکت ميکند و اينجا هم هيچ کس نمي داند. شما هم
آنجا ابداً نبايد به کسي اظهار نماييد. چاپاري حرکت ميکند. دستور العملهاي لازم به او داده شده
آسوده باشيد. صحيح است. امضا
شماره سند 489
000 293 -213ط 2 ب آ 1 – سازمان اسناد ملی ایران
( اين تنها موردي است که نشان ميدهد مقامات دولتي پي بردهاند، خلافکاران واقعي، اکثراً حکّام و واليان ايالات و ولايات و مقامات دولتي ادارات مختلف هستند، که
بخاطر منافع شخصي و پر کردن جيب خود از اموال مردم و دولت از هر گونه تهمتي نسبت به خادمين واقعي فرو گذاري نمي کنند.)
سند شماره الف- دال 51
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، نمره کتاب 113، از يزد به تهران،
نمره تلگراف 33، تاريخ 17 اسد( مرداد)
مقام منيع وزارت جليله داخله
محمد قلي بهادر که سابقه رفتار او در يزد و غارتهايي که در عقدا کرده
حاجت به عرض نيست، با صد سوار از طرف ماشاءالله خان مامور امنيت يزد شده در راه
است. اگر اين آدم با اين عّده سوار که غالباً دزد هستند به خاک يزد برسند به کلّي سلب امنيت از يزد خواهند شد. فدوي معاضدالسلطنه
شماره ميکروفيلم
1- 16- 5- 290 – سازمان اسناد ملی ایران
(توطئه و تهمت زدن عليه ماشاءالله
خان بوسيله حاکم جديد يزد دنبال ميشود!)
سند شماره الف- دال 54
اداره تلگرافي دولت علّيه ايران، از کاشان به تهران نمره 35
توسط مهاجرين کاشان
مقام منيع نيابت سلطنت عُظمي و هيئت وزراي عظام دامت شوکتهم
مگر هنوز ناله جانسوز اهالي کاشان به گوش اولياي امور نرسيده والله کمال ذلّت است براي دولت که نايب حسين و اتباعش در چهار فرسخي شهر با جسارت از
چپاول و بي ناموسي نسبت به دهاتيهاي بيچاره فروگذاري نکند. حضرت مستطاب آقاي
سردار ارشد هم به کمک آمده هر چه استعداد ميطلبد اعتنا نمي کند، ميخواهد حرکت کند. آخر مگر اهالي اين سامان
مسلمان نيستند و از ايرانيت بهره ندارند، والله همه مسلمانيم، ايران دوستيم. به حق
خدا تلگراف پناهندگي به اجانب اجباري بود. تا کي بي مرحمتي، آخر اين چه مملکتداري
است. والله اگر اين سفر هم سردار ارشد برود ديگر هيچ به ما يک مشت خسارت زده باقي
نمي ماند. اگر مسلمانيد واقعاً رحم داريد بيش از اين راضي به ظلم کشيدن نشويد،
عموماً در تلگرافخانه مُتحصّن تا جواب صحيح بدهيد.
( تعدادي اسم ذيل تلگراف) محمد نراقي، اقل الحاج علينقي، جلالالدين
حسن بن عبد الغفور و ...)
به تاريخ 8 عقرب( آبان) سنه 1329
شماره ميکروفيلم
384-4-18-293 – سازمان اسناد ملی ایران
( مهاجرين کاشان در تلگراف ماه قبل خود درخواست تعويض حاکم کاشان و
جايگزينيش را با يکي از خوانين بختياري کرده بودند، علي الظاهر اين خواسته اجابت
شده و "حضرت مستطاب آقاي سردار ارشد!" به کاشان وارد شده اند! ولي برابر
مفاد اين تلگراف ايشان بدون "استعداد" آمده اند؟ در نتيجه مهاجرين وطن
دوست و مسلمان از روي ناچاري! به اجانب کافر مسلک روي آورده و پناهنده شده اند!
متاسفانه اجانب کافر حاضر به کمک به مهاجرين کاشان نشده اند!.
به سند دولتي در مورد اين پناهندگي توجه شود):
سند شماره الف- دال 55
وزارت داخله، نمره 278، مورخه 4 جمادي الثاني 1330 ق
خيلي فوري، به حکومت کاشان رمز شود
موافق اطلاعي که رسيده است بعضي از اهالي کاشان به واسطه پارهاي تعدّيات که نايب حسين و غيره به آنها ميشود، محرمانه با قونسولگري (انگليس ) اصفهان بعضي مذاکرات و مکاتبات کردهاند
که يک نفر ايجنت (مامور) صحيحي
براي کاشان تعيين کرده بفرستد و خيال دارند اموال و علاقه جات خودشان را به توسط
آن ايجنت در تحت حمايت بعضي مقامات در آورند. نمي دانم اطلاع جناب عالي در اين باب
چيست و چطور شده که تا بحال راپورتي از اين مسئله به وزارت داخله نداده ايد. البته
اگر اينطور است به وسايل خُفيه سريعاً از اين اقدامات جلوگيري
کرده و اسباب امنيت و آسايش را براي اهالي فراهم سازيد که بالطبيعه از اين خيالات
منصرف گرديده اين قبيل تشبّثات را موقوف دارند. منتظر جواب فوري
هستم که اگر چنين چيزي هست در آنجا بعضي اقدامات بشود. امضاء
وزير داخله
شماره ميکروفيلم
390-4-11-293 – سازمان اسناد ملی ایران
(اين سند گواه زندهایستکه مهاجرين
کاشان دست به چنين کاري زده و تماسهايي با مقامات قنسولگري انگليس براي قبولي
تابعيت آن کشور برقرار کرده اند! ولي در تلگرافي که همين گروه مهاجرين کاشان در
سال 1333 ق به مجلس شوراي ملّي فرستادهاند، همين پناهندگي را به نايبيان نسبت داده
اند!!)
حال به تلگراف بسيار جالبي اشاره ميشود که نشان دهنده وضعيت رقّت بار اداره امور در کشور شاهنشاهي با وجود برقراري حکومت مشروطه و
مجلس شوراي ملّي است!!
سند شماره الف- دال 56
رياست وزراء،به تاريخ 29 ذي قعده 1329، نمره 1733
مستر شوستر رئيس خزانه داري کّل ممالک محروسه ايران تلگرافي از آقاي سردار ارشد حکمران کاشان رسيده
که سواد آن را جوفاً ملاحظه مينمائيد. به
طوري که اظهار کردهاند، سواران بختياري که مامور دستگيري حسين کاشي هستند از بابت
عليق مالهاي خودشان در تعسّرند. محل کمال لزوم است که به فوريت تلگراف
به پيشکار ماليه کاشان نمائيد که از کاه و جو ديواني که در کاشان باقي و موجود
دارند از قرار نرخ عادله آنجا به سواران مامور بفروشند و قيمت آنرا دريافت دارد که
رفع سختي و تعسّر از آنهابشود. اين تلگراف را به
پيشکار ماليه کاشان بنمائيد و اطلاع بدهيد تا جواب به حکومت کاشان گفته شود.
نجفعلي بختياري (صمصامالسلطنه
رئيس الوزراء
(حاشيه) 21 عقرب (آبان)
شماره ميکروفيلم
6-58-34-240 – سازمان اسناد ملی ایران
(خواننده عزيز، وقتيکه نيروهاي نظامي کشوري که در عملّيات جنگي شرکت
کردهاند به علت گران شدن قيمت کاه و جو
"که ضمناً در
اختیار خودشان بوده است"، دست از عملّيات جنگي بر ميدارند، در آنصورت نبايستي بحال مردم آن کشور گريست! )
(تلگراف بعدي)
سند شماره الف- دال 57
پيشگاه رفيع مجلس مقدّس شوراي ملّي
شيدالله ارکانه، تاريخ 25 ربيع الاول 1331 ق
مصائب جان فرساي اهالي کاشان و مظالم گرگان آدم خوار آن سامان و تعلّل اولياي امور داستاني است که در جرائد خوانده و گوشزد عالميان شده
است محتاج به شرح و بيان نيست. بدبختي ما ستمديدگان از انفصال سه سال قبل مجلس مقدّس يک به هزار گرديد. وزراء مطلق العنان گشته بدون مسئوليت هر چه
خواستند کردند. راه را به دزد و گله را به گرگ سپردند. يوسف عزيز وطن يعني کاشان و
توابع و دويست هزار سکنه را به کلافي فروختند. ماهي پنجهزار تومان به عنوان ناز
شست به اشرار دادند. هر چه تظّلم کرديم به جايي نرسيد. کارکنان
مملکت با آن که هتاکي و شرارت اشرار را تصديق داشتند، جواب تظلّمات ما را جز " اقدامات مُجّدانه ميشود" ندادند. بعضي براي اخذ رشوه, جمعي
براي خوش آمد اجنبي که مملکت ما را هرج و مرج ميخواهد، بعضي هم که اشهد الله براي آن دو جهت
نبود، فقط تنبلي و بي حالي و گوش دادن به مزخرفات دوستان اشرار که اقدام دولت را
صلاح نمي دانستند مانع از اقدامات گرديد. نتيجه اهمال وزراء و خيانت بعضي اين شد
که اشرار به کلّي ترسشان ريخته بر تجري افزوده با
کمال اطمينان يک شهر و توابع صنعتي و تجارتي و رعيتي را به کلّي خراب و چند نفر خود را آباد کردند.
صاحب کرورها پول، جواهر، املاک، مزارع، قنوات، آسياها، پارکها،
کالسکهها، اسبها، تفنگها شدند. با داشتن اين همه ثروت به خيال افتاده که براي
روز مباداي خود مأمني فراهم کرده خود را به دولت مقتدري
بندند که بعد از اين هم به همين شيوه زندگاني کرده، اموال ما بيچارگان را ابداً
تصاحب نموده و خودمان در زواياي مملکت از عُسرت و پريشاني جان داده.
چندي قبل خواستند خود را به دامان روسيان افکنده املاک را به آگنت (منظور ايجنت يا نماينده است) روسي اجاره
دادند. پس از مدتي زحمت ما بيچارگان و معلوم شدن به دولت روس که مالکين حقيقي
املاک ديگرانند دست رد به سينه شان زده شد. بعد متمايل به انگليسها شده آنجا هم
پذيرفته نشدند تا در اين زمان روي به آلمان و عثماني کرده دکتر پوژن آلماني را که
گويا تازه سمت شهبندري عثماني در اصفهان دارد، توسط سيد ابراهيم نام که اتابک اعظم
اشرار است تطميع کرده و گول زدهاند که اگر از اموال ما نگاهداري کنيد ما هم در
موقع لزوم هزارها سوار براي دفاع اسلام برداشته به هر کجا امر کنيد حاضر خواهيم
بود. در صورتي که سيصد نفر اراذل بقال و برزگر بيش نيستند. بدبختانه شنيده ميشود که بيرق ماه و ستاره عثماني که حافظ
مسلمين کره ارض است، بالاي عمارات اشرار غارتگر ماشاءالله خان، برادران سيد
ابراهيم و سيد محمد تقي افراشته مأمن مفسدين ارض
نمودهاند. زهي ساده لوحي و کوته نظري، توقع چه کار از چه کسي!!؟
قاطعان طريقي که هزاران مسلمان را در خون کشيده هزاران دختران
مسلمانان را پرده عصمت دريده کرورها اموال مسلمين را به باد تاراج داده، اين نوع
اشخاص دفاع از اسلام خواهند نمود!! گويا دکتر پوژن به قوه حکمت به تغيير ماهيت
قادر است خوي گرگي را بدل به طبيعت ميش ميتواند نمود يا طعم حنظل را بدل به شکر خواهد
کرد. غافل از آن که بزرگان گفته اند:
زنا پاک زاده نداريد اميد
که زنگي به شستن نگردد سپيد
اي وکلاء ملّت بدبخت ايران، شما هم اموال، اولاد،
ناموس داريد. اگر خدا نخواسته کسي نظر بد به ناموس و اموالتان کند يا عزيزتان را
در خون کشد. چه ميگوييد آخر
ما مسلمان و اهل اين آب و خاکيم. جوانانمان را ميکشند اموالمان را به غارت ميبرند به ناموسمان دست درازي ميکنند. همه چيزمان دستخوش مشتي قُطاع الطريق است. بر ما رحم کنيد. قدري تفّکر کرده ببينيد بر ما چه ميگذرد. اگر ما اهالي کاشان بي غيرت و وطن
فروش بوديم تا حالا خود رابه دولت اجنبي بسته راحت شده بوديم. حالا ديگر کاردمان
به استخوان رسيده و از همه جا مأيوس گشته، روي
به کعبه آمال آورده با کمال عجز و انکسار در خواست ميکنيم يا دولت را واداريد که اين لکه ننگ را
از دامان مملکت پاک نمايد يا ماليات يک سال کاشان را که گرفته به اشرار ميدهند صرف نظر نمايند تا خودمان به هر وسيله
که ميدانيم اشرار را قلع و قمع نماييم. زياده ایّام عظمت مجلس شوراي ملّي مستدام باد.
مهاجرين بدبخت کاشان.
(حاشيه)کميسيون عرايض25 ربيع الاول 1333 ق.
( پشت نامه) تعداد زيادي اسم با مهر و امضاء
(ذيل نامه) مهاجرين کاشان مقيم تهران شکايت ميکنند از ماشاءالله خان و اتباعش و ضمناً
اظهار ميدارند آنچه املاک فعلاً دارند مال اهالي
کاشان است غصب نمودهاند بعد خواستند يک مأمني براي خود تهيه نمايند متوسل به دولت روس و انگليس شدند. دولتين
چون دانستند که املاک مال غير است اجاره نکردند و آنها نپذيرفتند. فعلاً خودشان را
در تحت حمايت عثماني داخل نموده ضمناً تقاضا نمودهاند، که اگر دولت از ماليات يک
سال صرف نظر نمايد ما ميتوانيم از
مشاراليه تقاص کنيم.
نمره 115 ارسال مراسلات، 24 ربيع الاول 1333 ق
آدرس : سراي حاج ملا علي، حاج ميرزا علينقي کاشاني (کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي
اسلامي)
( 1- به نحوه نوشتن اين نامه توّجه شود! با توّجه به اسناد قبلي که نحوه املا و انشاء آنهانشان میدهد ،بوسيله اشخاصي
نوشته شدهاند که پايه تحصيلي آن چناني نداشتهاند، اما انشاء اين نامه و ساير نامههاي شکوائيه عليه نايبيان نشان ميدهد که همه
آنها به وسيله اشخاص نسبتاً باسواد نوشته
شده است، بنابراین مطمئناً مردم عادي و روستائياني که اسامي آنها درزير اين نامه ذکر شده است، نویسنده اين شکوائيهها
نبوده اند!
ادعا کردهاند نايبيان صاحب کرورها پول، جواهر، املاک و و و و شده اند! خوب در مهر ماه سال 1298 شمسي که سران نايبي را با خُدعه و نيرنگ نابود کرده و به ثروتهاي افسانهاي آنها دست يافتند! چه
بر سر اين کرورها پول، جواهرات، کالسکهها، اسبها، املاک و غيره آمد ؟ اگر وجودچنان ثروتهايي صحّت داشته ، یا همه آنها دودو به هوا رفتنه؟ و يا وثوقالدوله وطن فروش و يارانش همه آنرا به جيبهاي مبارک خود
ريخته و مردم کاشان و " مهاجرين بدبخت کاشان" ناظر اين چپاول
مقامات دولتي بوده و صدايشان در نيامده!!! و يا اصولاً پول و جواهر و
قنوات و پارکها و کالسکههاي مورد ادعای شاکيان مهاجر
کاشاني وجودخارجی نداشته است!؟
3- نوشتهاند " دويست هزار سکنه کاشان و توابع را به کلافي فروختند" و در چند سطر
پائينتر" اشاره به (نايبيان)، که "سيصد نفر اراذل بقّال و برزگر بيش نيستند" اگر چنين بود! چگونه ميتوان باور نمود که دويست هزار نفر "
اهالي با غيرت! و وطن دوست! " کاشان قادر نبودند از عهده فقط سيصد دزد قُطّاع الطریق که به اموال، اولاد و ناموس اهالي کاشان تجاوز کرده و هزاران مسلمان
را در خون کشيده بودند برآيند!؟ آيا همين سُستی در براندازي سيصد دزد بوسيله دويست هزار اهالي نشان دهنده اين
مطلب نيست که: "واقعاً و بدرستي،مهاجرين بدبخت کاشان فاقد غيرت بوده اند؟"
5- نوشته اند: " اگر دولت از ماليات يکسال کاشان (حدود پنجاه هزار تومان) صرف نظر نمايند، در آن
صورت "خودمان به هر وسيله که ميدانيم اشرار را قلع و قمع نماييم" در
حاليکه همين شاکيان در سطور بالاتر ادعا کردهاند که: " اشرار يک شهر و توابع
صنعتي و تجارتي و رعيتي را به کلي خراب و چند نفر خود را آباد کردند. يعني دويست
هزار اهالي کاشان ترجيح دادهاند دولت فقط يکسال ماليات خود را از آنها نگيرد، ولي
حاضر شدهاند کرورها پول و جواهر و غيره خود را تحويل اشرار بدهند، ولي علاقمند
نبودند حتي براي جلوگيري از چپاول کرورها اموال خود معادل يکسال ماليات يعني پنجاه
هزار تومان را صرف کرده و فقط " سيصد نفر اشرار" را نابود و شرشان را از
سر دويست هزار مردم باغيرت کاشان کم کنند!؟
6- در جاي جاي کتابي که در دست داريد، با ارائه مدارک مستند نشان
داده ايم که نايبيان در هيچ زماني به سوي روسها و انگليسها دست دوستي دراز نکرده و
در دوران مهاجرت، سواران نايبي بودند که با شهامت و از خودگذشتگي بي نظير در چند
جنگ، روسها را شکست دادند. ضمناً با وجود درخواست پياپي مقامات انگليسي در
پيوستن نايبيان به قواي پليس جنوب، آنها اين در خواست را رد نمودند.
7- مقايسه اين تلگراف با تلگراف قبلي که سه سال قبل ارسال شده، نشان ميدهد که هردو به وسيله يک فرد ديکته شده است.
در اين مورد به تلگراف ديگري اشاره ميشود:)
سند شماره الف- دال 58
مقام محترم رياست مجلس شوراي ملّي شيدالله ارکانه، (تاريخ 15 ع ل 1333 ق عريضه تجّار دارالخلافه تهران
حوادث مشئوم کاشان و مظالم جانگداز اشرار آن سامان که منتهي به در
بدري و آوارگي مشتي مظلومان جفا کشيده گرديده و وضع فلاکت و حيراني اين هموطنان
بدبخت خصوصاً سادات غارت زده مظلوم اردهال و هم مذهبان و هم جنسان ما،قّوه صبر و شکيبايي تجّار مرکز را که هزاران فداکاري و خسارت جاني و مالي براي استقرار اساس
عدل و قطع ايادي ظلم و فساد متّحمل شدهاند تمام کرده و زياده بر اين
طاقت ندارند همه روزه تماشاگر اين تئاتر خون آلود و فاجعه دلخراش گرديده جمعي از
مسلمان و تبعه دولت شاهنشاهي را اسير دست هوي و هوس مشتي اشقيا و قطاع الطريق ديده و به سکوت بگذرانند و چندان که اقدامات
اولياء دولت علّيه را که مستقيماً قطع دست ستمکاران و وظيفه ضروريه و واجبّيه آنها است انتظار کشيدهاند. بدبختانه هيچ اثري ظاهر نشده معلوم شد
آنها نيز به مشاهده و تماشاي اين منظره دهشت انگيز قناعت کرده يا حشرات اعوان و
فضله خواران اشقياء مانع از عملّياتشان گرديده و اين اوضاع ناگوار در کار استبداد
ناچار به وظيفه ايرانيّت و اسلاميّت به مقام تصديع برآمده جسارت به عرض اين
عريضه کرده که آيا اين همه خون ريزي و صدمات ما و عامّه ملّت فقط براي آن بوده که کرسي نشينان
تغيير کرده و رعايا و تبعه پادشاه اسلام آلات اجراء شهوت راني، و بنده حسين دزد و
پسران شريرش گشته جان و مال و ناموسشان ملعبه دست ياغيان و دزدان باشند؟ آيا تا کي
بايد اين هرزگيها و قتلها و غارتها دوام داشته و اولياء دولت، لاقيد و بي خيال
باشند؟ مگر اهالي کاشان مسلمان و برادران ما و آنها نيستند؟ آيا کدام شريعت، خون و
مال آنها را هدر کرده؟ به نام اسلاميّت و ايرانيّت باکمال بي صبري ختم اين اوضاع
ناگوار را استدعا مينماييم. پشت
نامه مهر و امضاء بيش از هفتاد نفر با اسم.
مهر ورود به دفتر مجلس شوراي ملّي 15 ربيع اول 1333 ق
(کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي)
( با مقايسه با ساير تلگرافاتي که در آن دوران نوشته شده، جملات و
کلماتي که در اين تلگراف بکار يرده شده است، مطمئناً نمي تواند نوشته تجّار کم سواد آنروز کاشاني مقيم تهران باشد!)
اسنادي در مورد دارايي و املاک نايبيان
برای اطلاع از اسناد شماره الف- دال 66، 67، 68، و 69 به فصل نهم رجوع
شود.
برای اطلاع از اسناد شماره الف- دال 70 و 72 به فصل اول رجوع شود.
سند شماره الف- دال 71
مقام منيع و موقع رفيع وزراي عظام دامت عظمته
با کمال عجز تمنّا دارد تا آخرين سطر اين عريضه را
قرائت فرمايند.
از قرار آنچه را که تا کنون فدويان تظّلم ميکنيم اساساً
مراسلات تظّلميه خوانده نمي شود. مدت ده سال است که همه روزه تظّلم کرده و هيچ ترتيب اثري داده نشده. با اين که تقاضاي چاکران برخلاف
مقررات قوانين جاريه و قانون شرع نيست. اظهارات فدويان اين است که جزئي املاک شخصي
ما را که ضمن املاک توقيفي نايب حسين و ماشاءالله خان توقيف نمودهاند مسترد
دارند که با جزئي عايدات آن امرار معاش نماييم. اين املاک را با عايدات مشروع خود
که در اثر زحمت تحصيل نموده ايم خريداري کرده ايم.
در اثر تظّلمهاي متواتره، کابينه آقاي مستوفي
الممالک در اثر پيشنهاد نمره 35725 مورخه 19/ 10/305 وزارت ماليه که قبلاً در
اوضاع و چگونگي چاکران تحقيق شده و عدم تقصير معيّن واثبات شد که اين املاک شخصي و خريداري از عايدات خودمان است، تصويب
نامهاي تحت نمره 10831 صادر فرموده اند که املاک را از توقيف خارج نمايند. بدبختانه آن تصويب نامه لغو و
املاک بلا استفاده براي دولت مانده و عائله چاکران هم گرسنه و برهنه با سخت ترين
وضعي گذرانند و حضرت اشرف هم ميفرمايند که
برويد به مثل سايرين کسب کنيد. تصور نمي فرمايند که کسب شخص بي مايه سرقت است والا
کسب ديگري نمي توانيم بکنيم... مقرر فرماييد کميسيوني با حضور فدويان تشکيل شده و
به عرايض رسيدگي به عمل آيد. . . .
امير آريان پور - محمدآقاآريان پور
مهر ورود به دفتر رياست وزراء، تاريخ 18/4/1309
سند شماره
1-11605/4 – 1144 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 72
رياست وزراء، نمره عمومي 3143- تاريخ تحرير 12 مرداد ماه 1309-
وزارت جليله ماليه
راجع به عمل حاجي محمد علي اصفهاني سوابقي موجود است که خود آن وزارت
جليله مسبوق ميباشند.
اخيراً از مشاراليه عرض حال مجّددي رسيده و از تاخير جبران خسارت خود
شکايت نموده است. به طوري که در نظر هست گويا قرار بود يک خانه از خانههاي نايب
حسين يا ماشاءالله خان در کاشان به مشاراليه واگذار گردد. علي هذا خاطر آن وزارت
جليله را به اين مسئله تذکر ميدهيم که
موضوع واگذاري خانه مزبور چه شد و اگر محظوري در کار نيست خوب است عملي گردد که موجب اسکات مشاراليه فراهم شده باشد. نصرالله نخعي
شماره سند 1-
6005/11/2- 1144 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 73
کابينه رياست وزراء، به تاريخ 26 شهريور سنه 1309
حاجي محمد علي اصفهاني مينويسد
دوازده سال است دولت اموال من را ضبط و حراج کرده است و وزارت داخله هم مکّرر حقانيّت من را تصديق نمودهاند. قبل از حرکت
از تهران به اصفهان، از طرف حضرت اشرف به من وعده و اطمينان داده شد از بدبختي
خلاصم فرمايند. حالا به ميرزا قتح الله خان که وکيل من است امر فرمايند عقب کار من
برود.
( حاشيه) تا بحال سخن اين است که اموال او را نايب حسين چاپيده است
حالا ميگويد دولت ضبط کرده است يعني چه؟
شماره سند 1- 1165/2- 1144
( سنگ مفت و گنجشک هم مفت! ملت مسلمان از آب گل آلود ماهي ميگيرند! ادعائي را مطرح ميکنند، شايد چيزي نصيبشان بشود!)
سند شماره الف- دال 74
مقام منيع رفيع حضرت اشرف آقاي رئيس الوزراء دامت شوکته
با نهايت احترام خاطر مبارک را جسارت ميورزم
اين کمينه مهري خانم صبيه نايب حسين آن چنان در روز سختي و پريشاني مستاصل
مانده که باقي نمانده اطفال اين کنيز نابود و فناء شوند. چون بر امر اعليحضرت قدر
قدرت قوي شوکت شاهنشاهي ارواحنا فداه که املاک پدري کمينه را مسترد دارند تا آن موقع برسد، استعداد گذران
براي اين کمينه باقي نمانده، استدعا مينمايم
استرحاماً يک نظر توجهي و عنايتي در حق اين کمينه
بفرمائيد.
(در جواب تظّلم دختر نايب حسين، حضرت اشرف مخبرالسلطنه هدايت رئيس وزراء جوابي مرحمت
فرمودهاند به اين شرح:)
سند شماره الف- دال 75
کابينه رياست وزراء- نمره عمومي 1749- تاريخ تحرير 13 خرداد 1312-
صبيه نايب حسين کاشاني
عرض حال شما از مقام منيع رياست وزراء عظام دامت عظمته گذشت، ميفرمايند، نايب حسين در بدو امر فراش حکومت
بود، مدتي قوّت پيدا کرد، مردم و مسافرين را چاپيد.
فعلاً کسان او بيش از آن چه در زمان فراّشي داشت دارند.
هدايت
نصرالله نخعي
شماره سند 1-
116005- 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
( در کشوري که طرز تفکّر رئيس وزرايش
چنين است، در حاليکه او رئيس وزراء رضا شاهی است که از شاگرد مهتري به مقام پادشاهي رسيده است ! در آن صورت نبايد بحال مردم آن کشور گريست!
اين همان مخبرالسلطنهاي است که پس از خروج رضا شاه از ايران يکي از
دوستانش از او سئوال ميکند: "
بفرمائيد حضرتعالي چند سال نخست وزير رضا شاه
بوديد؟ جواب ميشنود:
بفرمائيد چند سال ماشين امضاي رضا شاه بودمً")
سند شماره الف- دال 76
کابينه رياست وزراء - نمره خصوصي 6545 تاريخ تحرير 28/9/12 13 مسئول
پاک نويس: بهنام
آقاي يدالله خان
شرحي که راجع به تقاضاي شغل نوشته بوديد از مقام منيع رياست وزراء
عظام گذشت. نظر به اين که تصدي شما به مشاغل دولتي موانع قانوني دارد خوب است براي
خودتان در فکر شغل آزادي باشيد.
نصرالله نخعي
هدايت (مخبرالسلطنه)
شماره سند 1-
116005- 1143 – سازمان اسناد ملی ایران
( بيکي ديگر از شاهکارهاي مخبرالسلطنه
هدايت بنگرید! يدالله خان آريان پور در
هنگام قتل ماشاءالله خان حدود سيزده سال سن داشته است، بنايراين نمي توانسته
است در فعاليتهاي پدر دست داشته باشد، به فرض که پدر گناهکار بود، چه ربطي به پسر
نابالغ او داشته است ! که حتي پس از چهارده سال که از مرگ پدرش میگذشت به اواجازه درخواست شغل دولتي داده نمی شود!)
سند شماره الف- دال 77
مقام منيع رياست وزراي دامت عظمته
با کمال توقير و احترام خاطر مبارک را مستحضر ميدارد. بسيار جاي تعجّب است که بندگان حضرت عالي استرداد و مطالبه حقوق حقّه يک مشت زن و بچه بي گناه وارث نايب حسين کاشاني را به هوچيگري تلقي
فرموده ايد، در حالتي که در تمام ممالک متمّدنه و غير متمّدنه معمول است که پس از قلع و قمع
اشرار، اموال آنها را که البته مرتکب تقصيري نشدهاند به بازماندگان آنها واگذار مينمايند و از طرفي حيثيات و اعتبارات و
تصميمات دولت را مقدّس شمرده و لازم الاجرا ميدانند. در سنه 1305 تصويب نامه از مقام منيع
هيئت وزراء عظام صادر و به موجب آن جزيي ملک خرابه به چاکران که ديناري براي دولت
استفاده نداشت مسترد داشتند. ولي پس از چندي، مجدداً به امر رئيس کل ماليه توقيف شد.
اينک به حضرت اشرف که يکي از رجال نامي و مقننين قانون هستيد پناهنده شده و معروض ميداريم که اگر تصويب هيئت محترم دولت برخلاف
مقررات است و اثر قانوني ندارد که سريعاً اين جانبان را از عدم اعتبار امضاء و
تصميم هيئت معظّم دولت مستحضر و چنانچه بر طبق مقررات
و فقط براي دسايس و يک مشت عائله غارت زده بي گناه بوده که تقاضاي صدور اوامر
عاليه را راجع به اجراي حکم داريم.
وراث نايب حسين،
نايب علي، ماشاءالله خان کاشاني
آدرس کاشان پشت مشهد 11 خرداد ماه 1313
شماره تنظيم سند
1- 16005/1- 1144 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 78
مجلس شوراي ملّي، مورخه 17/12/1314
رياست وزراء
به طوري که قبلاً تصديع داده شده چندي است ورثه نايب حسين کاشاني راجع
به فقر و پريشاني خود به مجلس شوراي ملّي متوسل و به جوابهايي که حسب المعمول به
آنها داده شده قناعت نکرده و پيوسته اظهارات خود را تکرار مينمايند که مستلزم جواب قاطعي است. بديهي است
نتيجه تصميمي را که در حدود امکان نسبت به اوضاع و احوال آنان اتخاذ فرموده ايد
اعلام خواهيد داشت که بيش از اين شکايت ننمايند.
رئيس مجلس شوراي ملّي
حسن اسفندياري (محتشمالسلطنه)
شماره سند 1- 116005 - 1141
سند شماره الف- دال 79
مجلس شوراي ملّي، مورخه 28/12/14، شماره 3129
رياست وزراء
با تذکر از وصول رقيمه جوابيه شماره 10145- 20/12/14، راجع به اظهار
فقر و پريشاني ورثه نايب حسين کاشاني لزوماً اشعار ميدارد که اعمال و رفتار نايب حسين و پسران
مورد ترديد نيست چنان که به سزاي اعمال خود رسيدند. ليکن اينها يک عده زنهاي پير
و طفلهاي صغير هستند که همه رعيت شاهنشاه و در گناه آنها شريک نبودهاند. اگر
الحاح اين عده زن و بچه از طرف مجلس به اطلاع آن مقام محترم ميرسد به اين لحاظ است. رئيس مجلس شوراي ملّي حسن
اسفندياري
شماره تنظيم سند
1- 116005- 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف-دال 80
مجلس شوراي ملّي، اداره دبيرخانه، مورخه 19 دي ماه 1315، شماره
6503 رياست وزراء عطف به شماره 3129 مورخه 28/12/14 به طوري که
مستحضر هستيد ورثه نايب حسين کاشي، پيوسته در فقر و پريشاني شاکي و در تعقيب
اظهارات سابقه، مجدداً استرحام و استدعا کردهاند از املاک ضبطي
دولت خانهاي که ميگويند خراب
و حتي براي دولت قابل استفاده نيست جهت سکونت به آنها اعطا شود. اينک چون متظّلمين جوابي را که مستلزم رعيت داري است منتظرند، لذا رونويس عريضه
اخيره آنان که امروز يک عده رعيت ضعيف دولت شاهنشاهي و شايد قابل ترّحم هم هستند براي جلب توجه لفاً ايفاد ميشود.
رئيس مجلس شوراي ملّي
شبهه ندارد که اولياي دولت شاهنشاهي راضي نيستند که يک عده زن و بچه در
اين زمستان شديد، بي وسيله و زندگاني، دائماً در جلوي مجلس تشکّي و استمداد نمايند. بديهي است که نايب حسين و ماشاءالله به جرم
خطاهاي خود گرفتار شدند. ولي اين بقايا که ظاهراً بي گناه و رعيت دولت ميباشند نبايستي اين طور بي سرانجام باشند. از
مجلس در تعقيب اظهار آنها و پريشاني آنها، مکّرر تذکر داده شده که هنوز به نتيجه نرسيده. اين است که باز به واسطه
تجديد آنها تذّکر ميشود. توجّهات دولت شاهنشاهي چه مقرّر فرمايند. امضاءحسن اسفندياري
مهر ورود به دفتر رياست وزرا به تاريخ 19/10/15 ب شماره 12678
شماره تنظيم سند
1-1165005 -3-1144 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 82
نمره عمومي 10145، تاريخ ثبت 2/12/1314
رياست مجلس شوراي ملّي
در جواب رقيمه نمره 2842 راجع به شکايت ورثه نايب حسين اشعار ميشود که چندين سال است از اين اشخاص تقاضاهاي
بي مورد که انجام آن ميّسر نيست رسيده و ميرسد و بديهي است که نايب حسين و کسان او
مرتکب انواع عملّيات سوء بوده و به مجازات رسيدهاند مورد تعّجب خواهد بود که ورّاث او در مقام
تقاضاي مساعدت برآمده و بخواهند دستي نيز چيزي از دولت بگيرند و چنان که مکّرر هم به انها جواب داده شده بايد در صدد کار آزادي باشند. مقّرر خواهيد فرمود جواب لازم به آنها بدهند.
عبد الحميد ملک الکلامي
شماره تنظيم سند
1-116005 – 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
در جواب اين نامه، رئيس مجلس شوراي ملّي نامه زير را به رياست وزراء
ارسال داشته است:
سند شماره الف- دال 83
مجلس شوراي ملّي، مورخه 28/12/14، شماره 3129
رياست وزراء
با تذّکر از وصول رقيمه جوابيه شماره 10145-
20/12/14، راجع به اظهار فقر و پريشاني ورثه نايب
حسين کاشاني لزوماً اشعار ميدارد که
اعمال و رفتار نايب حسين و پسران او مورد ترديد نيست چنان که به سزاي خود رسيدند.
ليکن اينها يک عده زنهاي پير و طفلهاي صغير هستند که همه رعيت شاهنشاه بوده و
در گناه آنها شريک نبودهاند. اگر الحاح اين عده زن و بچه از طرف مجلس به اطلاع آن مقام محترم ميرسد به اين
لحاظ است. رئيس مجلس شوراي ملّي حسن
اسفندياري
مهر ورود به
کابينه رياست وزراء، به تاريخ 28/12/14، نمره 10592 شماره تنظيم سند 1-116005-1141
– سازمان اسناد ملی ایران
در مورد اموال قانوني نايبيان، در مدتي بالغ بر 37 سال ورثه نايبيان
بيش از 350 نامه به مقامات دولتي و
مجلس شوراي ملّي نوشتند، متأسّفانه همه آنها بي نتيجه و بي ثمر و "ياسين به گوش خر خواندن
بود"
يکي از ورّاث، بنام عزيز الله فرزند محمد آقا
سيف لشگر پسر نايب حسين در بين سالهاي 1310 الي 1336 شمسي بالغ بر 53 شکوائيه به
مقامات دولتي نوشت . در اين کتاب به چند مورد از نامههاي وي و جوابهايي که
دولتيان مسئول به او دادهاند اشاره ميشود . شايد
براي خوانندگان گرامي جالب و آموزنده باشد!
سند شماره الف-دال 84
مقام منيع و موقع رفيع رياست جليله وزرا عظام دامت عظمته، مورخه
5/11/1315با کمال ادب و احترام به عرض عالي ميرساند
جان نثار عزيز الله ولد محمد آقا پسر نايب حسين کاشي که در تعقيب
اعدام نايب حسين و توقيف علاقه جات مشاراليه که باعث خانمان سوزي و استيصال
بازماندگان او گرديد به مرض اکمه و کري مبتلا گرديده و چون استرداد املاک متصّرفي پدرم از طرف ماليه وقت به مسامحه و تعويق افتاده بود، جان نثار بر
اثر فقر و استيصال مدت ده سال به اين طرف به وسيله دسترنج از شغل سيگار پيچي با سه
نفر خواهر صغير امرار معاش مينموديم.
ليکن در اين اواخر بر اثر تشکيل دخانيات و تبديل يافتن سيگار پيچي به ماشينهاي
مخصوص، چون اين بنده را بر اثر ضعف قواي بدني و علت کري گوش وکوري چشم و عدم
استطاعت شغل ديگري بدست نمي آمد با خواهرانم در تهران به بلاتکليفي درمانديم و نظر
به اين که از طرف مقامات مقدّسه بذل توجهي به عرضمان نمي شد، بعضي
از خير خواهان که بر پريشاني احوالم مسلّط بودند مرا به حضور آقاي دکتر حکيمالدوله و دکتر امير اعلم رؤساي شير و خورشيد سرخ ايران معرّفي نمودند و به موجب تفحّص از وضعيت احوالم از طرف وزارت جليله ماليه تقاضاي استمداد گرديد و
چون در آن موقع قرار بود که به ورثه نايب حسين کاشي استعانتي بفرمايند لذا قرار
داد مقدّسه نمره 3252 که سواد آن را از لحاظ مبارک ميگذراند به جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران
ابلاغ گرديد. پس در تعقيب اين قرار داد مقدّسه که او را مُحتم و لازم الاجرا ميدانستند تا مدتي اين بنده را به عنوان طفره
و نويد سرگردان و بلاتکليف گذاشتند و با اين که مجلس شوراي ملّي هم شرحي راجع به
استعانت فدوي به وزارت جليله ماليه مرحمت فرمودهاند و ليکن از طرف آن وزارتخانه
بذل توجّهي به عمل نيامد تا عاقبت کار به جايي رسيد که در نتيجه فقر و فلاکت
مستأصل به کاشان آمده و به فعلهگري درماندم. تادر اين اواخر بر اثر
بدبختي دچار تصادم آوار خوردگي شديدي شده و اکنون چندين ماه است که با دست و سينه
شکسته به حالت اضطرار افتاده و از بي چيزي مُشرف به مرگ هستم و چندان که به مقامات مقدّسه گذشته از بذل استعانت جوابي هم به بنده ندادهاند. اين است که
عاجزانه در مقام تصديع برآمده و حضرت اشرف اعظم عالي را به وجدان انسانيت قسم ميدهم که براي رضاي خداي عالم و سلامتي وجود
بندگان اعليحضرت همايوني ارواحنا فداه استرحاماً به حالت استيصال اين جوان مصيبت
زده که بر اثر مرض کري و کوري و بي دستي به عاجزي و ناتواني مبتلا ميباشد و از هر طرف هم تمام املاک و دارايي
پدرش در توقيف دولت است، بذل توجّهي فرموده و مقّرر فرمايند که وزارت جليله ماليه به آن احکامات لازم الاجرا و حالت
اضطرار اين جوان مصيبت زده ترحّمي فرموده و امر مقتضي و جواب عريضه
او را مرحمت فرمايند. بسته به وجدان پاک حضرت اشرف اعظم عالي است.
کاشان- پشت مشهد منزل کشور صبيه نايب حسين، بنده عزيز الله
مهر ورود به دفتر رياست وزراء تاريخ 13/11/1315 شماره سند 13777
شماره سند
1-116005 – 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
لطفاً به جواب دفتر نخست وزير توجه شود!:
سند شماره الف-دال 85
رياست وزراء، نمره عمومي 13777، تاريخ 26/11/1315
آقاي عزيز الله پسر محمد
در پاسخ به عرض حال شما اشعار ميشود که فعلاً انجام تقاضاي شما غير مقدور و
ممکن است براي خودتان شغل آزادي تهيه نماييد. رئيس دفتر رياست وزراء
شماره سند 1-116005-1141
(توجه شود، عزيزالله ميگويد:
"کورم،کرم، دستم شکسته و استطاعت مالي ندارم!" به او ميگويند " برو براي خودت شغل آزادي تهيه
کن!؟" چه راه حّل ساده اي؟!
(چندي بعد در پي شکايات فراوان عزيزالله، وزير ماليه راه حّل مناسبي برايش پيشنهاد ميکند! :به
اين سند توجه شود)
سند شماره الف- دال 86
سواد وزارت ماليه تاريخ 4/12/1316 شماره 77-54
آقاي عزيز الله کاشاني
از مفاد عرض حالي که در تاريخ 21 دي 1316 به مقام رياست وزراء تقديم و
از ضيق معاش شکايت کرده بوديد استحضار حاصل گرديد. چون به طوري که اظهار داشته ايد
در شغل سيگار پيجي سابقه عمل داريد به اداره دخانيات دستور داده شد، در صورتي که
از شما کاري ساخته باشد به شما شغلي رجوع نمايند. از طرف وزير ماليه
شماره تنظيم سند
1- 116005-1141 – سازمان اسناد ملی ایران
( در جواب راه حّل مشعشعانه حضرت وزير ماليه (محمود بدر)
عزيز الله عرض حال ديگري تهيّه کرده و تقديم ميکند:)
شماره سند الف- دال 87
مقام منيع وموقع رفيع رياست جليله وزراء عظام دامت عظمته
به عرض آستان مقدس عالي ميرساند بنده
عاجز بيچاره عزيز الله ... حسب امر حضرت اشرف و وزير ماليه به مضمون سوادي که آن
را از لحاظ انور عالي ميگذراند به
اداره دخانيات دستور داده شد که کاري به اين بنده رجوع کنند. نظر به اين که کر و
کور و مفلوجم و از کثرت عاجزي و بيماري کاري با دست مفلوج وگوش کر از دستم ساخته
نيست اظهار داشتند که به مقامات مقدسه مراجعه نماييد...
کاشان پشت مشهد، درب زيارت عزيزالله
28/12/1316
بالاخره نخست وزير نامهاي به اين شرح به وزارت دارايي مينويسد:
شماره سند الف- دال 88
دفتر نخست وزير شماره عمومي 25980- 21/9/1321
وزارت دارايي
با اطلاع از مفاد گزارشهاي شماره 683 مدخه 5/2/15 و 37576 مورخه
20/12/17 وزارت دارايي راجع به عدم امکان اعاده املاک و دارايي نايب حسين کاشاني
به ورثه و بستگان او اينک رونوشت نامه اخير رياست مجلس شوراي ملّي به ضميمه
فرستاده ميشود. چون تعداد اين ورثه زياد و همگي پريشان
و فاقد وسايل معاش هستند لهذا اقتضا دارد از هر محلي و به هر شکلي ممکن باشد کمکي
درباره آنها بشود، قدغن فرمايند راهي براي اين کار در نظر گرفته و پيشنهاد عملي تهيّه و بفرستيد.
22/9 شماره سند
1- 116005-1141 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 89
نخست وزير
محترماً معروض ميدارد-
فدويان وراث مرحوم ماشاءالله خان کاشاني که مدتها ست در اثر بي توجّهي دولت گذشته به حال فلاکت و بدبختي دچار و هر چه به مقامات مربوطه
شکايت نموده ايم توجّهي نفرمودهاند. نمي دانيم مرجع
رسيدگي به شکايت اينجانبان کجاست؟ و چرا دولت جنابعالي که دولت دموکراسي است احقاق
حق ما را نمي کند. دولت گذشته نايب حسين و پسرانش را به جرم طغيان و شرارت اعدام
نمود، آيا تقصير ما يک مشت عائله آنها چيست؟ اگر نايب حسين و ماشاءالله خان مقصّر بودند املاک آنها چه تقصيري کردهاند. اگر دولت معتقد است که اين
املاک از راه عنف و اجبار تهيه شده، پس چرا در اين مدت نسبت به مالکيت املاک آنها
معارضهاي در بين نبوده و بعلاوه چرا هيئت وزراء (در جلسه 11 دي ماه 1305 تصويب نامه) شماره
10839 را صادر و املاک اين جانبان را مسترد فرمودند. ولي متاسفانه روي غرض راني و
هوي وهوس بعضي از وزراء خائن که توقع دريافت رشوه داشتند، مجدّداً املاک توقيف و پس از چندي املاک اين جانبان را، در مقابل املاک
ضبطي شاه سابق، به يک عده از مازندرانيها واگذار کردند. آيا شايسته است املاکي را
که صاحبان آنها زنده و در قيد حيات هستند و مدارک مالکيت در دست دارند، در حيات
آنان دولت حاتم بخشي نموده و به ديگران ببخشد. آيا حضرت اشرف که يک نخست وزير
شرافتمند ميباشيد راضي هستيد بيش از اين يک فاميل سيصد
نفري به حال استيصال و پريشاني به سر برده و از شدت استيصال به تمام ولايات
پراکنده شده و براي امرار معاش خود به شغلهاي کوچک که کفاف زندگي آنها را باسختي
مشکلات زندگي فعلي نمي دهد سر کنند؟ استدعاي عاجزانه داريم حالا ديگر پس از مدتي
سرگرداني شخصاً به کار اين جانبان بذل توجهي فرموده يا شخصاً پرونده اين جانبان را
ملاحظه و يا رسيدگي به کار ما را به يک شخص باوجداني ارجاع فرمايند که رسيدگي فوري
به عمل آيد. مستدعي است امر و مقّرر فرماييد اگر
واقعاً عرايض اين جانبان به هيچ وجه قابل قبول دولت نمي باشد، مراتب را در پاسخ
اين جانبان اعلام فرمايند که بکّلي قطع اميد
نموده و براي اعاشه خود تصميمهاي ديگري اتخاذ نماييم. احمد، مهدي، عباس، توران، امير و مرتضي وراث
مرحوم ماشاءالله خان کاشاني. تاريخ 17/10/22
(حاشيه) آقاي تهرانچي به وزارت دارايي نوشته شود که رسيدگي نمايند.
شماره سند 1-
116005 – 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 90
دفتر نخست وزیر، شماره عمومي 21117 تاريخ ثبت 26/10/1322
آقايان احمد، مهدي و ساير ورثه مرحوم ماشاءالله خان کاشي
در پاسخ دادخواست مورخ 30/8/22 داير با استرداد املاک ماشاءالله خان
اشعار ميشود. مقتضي است در اين باب مستقيماً به
وزارت دارايي مراجعه نماييد تا رسيدگي و اقدام مقتضي به عمل آورند. نخست
وزير (علي سهيلي)
شماره تنظيم 1-
116005- 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 92
20/1/1324
جناب آقاي نخست وزير شخصاً ملاجظه فرمايند
زگوش پنبه برون آر و داد خلق بده کهگر تو ندهي داد روز دادي هست
جاي بسي تأسّف است که اولياي امور تا اين حد نسبت به دادخواهي و احقاق حق مظلومين
تعلّل و تسامح ميفرمايند.
ساليان دراز است که مايملک و هستي مرحوم نايب حسين و پسرانش از طرف دولتهاي خائن
و بي وجدان وقت ضبط و با شکايات و تظّلمهاي پي در پي ورثه آنها که هميشه به مواعيد توخالي و عاري از حقيقت
گذشته نيز حاصل نشده معلوم ميشود اولياي
امور که به عرايض ما توجّهي نفرمودهاند، ما را از تبعيت دولت
ايران خارج ميدانند. اگر اين اشتباه بزرگ حاصل شده بايد
عرض نمايم که ما تبعه ايران و داراي شناسنامه دولت ايران و رعيت ايران هستيم.
اگر هم اولياي امور، ما را که در آن اوقات غالباً به سن 8 سالگي الي
15 سالگي بوده مسبّب و مقصّرين ياغيگري حضرات ميدانند و عرف
و وجدان اولياي امور فعلي تنبيه و تعقيب مارا در نظر دارند، مستدعي هستيم امر و مقّرر فرمائيد ما بازماندگان آنها را هم تعقيب و مجازات کنند.
اگر اولياي امور وجود ما را در کشور زائد ميدانند مستدعي هستيم امر و مقّرر فرمائيد لااقل تذکرهاي به اين جانبان داده شود که به ممالک خارجه
رفته و در آنجا دست تکّدي دراز نموده و
تقاضاي کمک و مساعدت از ملل اجنبي نموده و ضمناً خود را معرّفي نمائيم که ما کساني بوده ايم که داراي مايملک و هستي زياد بوده و
در اثر بي توجهي دولت متبوعه خودمان به اين حال زار افتاده و شما به ما کمکي
نمائيد. اگر به هيچ وجه اولياي امور به ناله مظلومين گوش نمي دهند و حاضر نيستند
حتي ده دقيقه وقت خود را به قرائت اين نامه مصروف و تصميمي براي يک مشت فاميل سيصد
نفري غارت شده اتخاذ نمايند، آن را هم حرفي نداريم. ولي اولياي امور بدانند که
وراث نايب حسين و ماشاءالله خان کاشاني نهايت نجابت و بردباري رابراي احقاق حق
خود نموده و دولت توجهي ننمود.
مشهد احمد آريان پور پسر مرحوم ماشاءالله کاشاني
(حاشيه) ورود به دفتر رياست وزراء- شماره 1933- به تاريخ 28/1/24
شماره سند 1-
116005- 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
سند شماره الف- دال 93
10/2/1324
جناب آقاي نخست وزير
تمنّي داريم پس از مدتي سرگرداني و
پريشاني بالغ بر سیصد نفر ورّاث مرحوم نايب حسين و ماشاءالله خان
کاشاني امر بررسيدگي و احقاق حق فرماييد. مرحوم ماشاءالله خان کاشاني ساليان
دراز خدمت گذار دولت بوده و خدمات او در امنيت کاشان، اصفهان، يزد، واضح و محتاج به توضيح نيست و در مقابل
ماهي 60000 ريال در آن وقت حقوق ميگرفته که
سوابق آن در وزارت دارايي موجود است.
در زمان کابينه آقاي وثوقالدوله, عدّهاي براي جلب منافع خود، دولت را وادار به احضار آن مرحوم به تهران
نمودند و بر خلاف مردانگي و شرافت، با دادن تأمين جان و مال و قرآن قسم خوردن، پس از يکماه ورود او به تهران،
مشاراليه را دستگير و به طمع جواهرات و اموالي که همراه داشت او را اعدام نمودند.
مامورين دولت هستي فاميلها را در کاشان و تهران غارت نمودند و چون ماها طفل بوديم
براي نگاهداري خرج تحصيل ماهي 1500 ريال از محل اداره کل شهرباني و وزارت دارايي
به عنوان حقوق ميپرداختند.
تا زمان کابينه مرحوم مستوفي الممالک شهريه اين فاميل قطع شد. به هيئت دولت از
نداشتن راه معاش و توقيف املاک خود شکايتها نموديم. بالاخره در دي ماه 1305 به
موجب تصويب نامه شماره 10831 که رونوشت آن به پيوست تقديم گرديد، هيئت وزراء تصويب نمودند املاک اين جانبان که در
توقيف دولت بود مسترد گردد. وزارت ماليه هم تصويب نامه را اجرا و ماليه کاشان
املاک اين جانبان را تحويل دادند.
پس از چند روز، بنا به تلگراف دکتر ميليسپو مجدداً ماليه کاشان املاک
اين جانبان را توقيف نمود. پس از مدتي شکايت، رياست وزراء حکمي به شماره 12433
مورخه 11/12/1305 مبني بر اجراي تصويب نامه صادر کرد که رونوشت آن هم به پيوست
تقديم گرديد. براي اجراي حکم دولت، اغلب توقّعاتی داشتند که متاسفانه با پريشاني و بي
چيزي اين فاميل انجام توقّعات آنها مقدور نبود. به اين واسطه
تصويب نامه و حکم هيئت دولت اجرا نشد و پس از
چند ماه، ورّاث را تهديد به حبس و تبعيد و غيره
نمودند که اقدامي براي استرداد املاک خود ننماييم و املاک اين جانبان را به ورثه
مرحوم خلعتبري و ديگران که املاک آنها را در مازندران ضبط کرده بودند واگذار
نمودند.
در زمان وزارت دارايي آقاي تقي زاده، مجدداً به ايشان شکايت
نموديم.ايشان که مرد قانوني و پاکدامني است دستور رسيدگي و احقاق حق فرمودند. پس
از ايشان وزارت دارايي در نظر گرفت که از خالصجات اطراف تهران محلي به اين جانبان
واگذار نمايند.
پس از تحقيق ورثه معلوم شد محل در نظر گرفته شده عايدي کافي ندارد و
از لحاظ ارزش هم با املاک موروثي اين جانبان به هيچ وجه قابل مقايسه نيست و از
طرفي واگذاري آن محّل را منوط به دادن ورقه ثبتي مبني بر
صلح کليه دعاوي ورثه به دولت، نموده بودند. بنابراين صلاح ورثه معاوضه با چنين محّلي نبود و وراث حاضر به اين محّل نشدند و به اين ترتيب در زمان ديکتاتوري حّق يک فاميل سیصد نفري تضييع شده بدون اين که ديناري عايد دولت شود.
بعداً که مملکت به صورت دموکراسي در آمد، به مجلس شوراي ملّي و هيئت دولت تظّلم و تقاضاي استرداد املاک حقّه خود را نموديم. چون استرداد املاک مستلزم تشريفاتي بود و قطعاً مدتي
طول ميکشيد و از طرف دولت به بيچارگي اغلب افراد
اين فاميل اطلاع داشت، دستور دادند به ورّاث بي بضاعت عجالتاً شهريه بدهند تا تصميم قطعي اتخاذ نمايند و اينک
قريب دوسال است به عدّهاي از افراد پريشان اين فاميل از
طرف دولت کمک ميشود. متأسفانه کابينه آقاي سهيلي رفت و کار اين جانبان هم معطّل مانده. تصديق خواهيد فرمود بيش از اين سزاوار نيست يک فاميل بيچاره
باشند و حق آنها بدست دولت ضايع شده باشد. استدعاي عاجزانه داريم هر چه زودتر نسبت
به استرداد املاک اين جانبان يا معاوضه آن دستور اقدام فرمايند که بيش از اين
سرگردان نباشيم. بسته به همّت عالي است.
ازطرف کليه وراث نايب حسين و مرحوم ماشاءالله خان مهدي
آريان پور
مهر ورود به دفتر نخست وزير شماره 2883، تاريخ 15/2/ 1324
حاشيه) پيشينه 15/2/24- آقاي نصر شماره سند 1- 116005 - 41/1
مستدعي است شخصاً ملاحظه فرمايند
جناب آقاي نخست وزير
محترماً معروض ميدارد-
فدويان وراث مرحوم ماشاءالله خان کاشاني که مدتها ست در اثر بي توجّهي دولت گذشته به حال فلاکت و بدبختي دچار و هر چه به مقامات مربوطه
شکايت نموده ايم توجّهي نفرمودهاند. نمي دانيم مرجع
رسيدگي به شکايت اينجانبان کجاست؟ و چرا دولت جنابعالي که دولت دموکراسي است احقاق
حق ما را نمي کند. دولت گذشته نايب حسين و پسرانش را به جرم طغيان و شرارت اعدام
نمود، آيا تقصير ما يک مشت عائله آنها چيست؟ اگر نايب حسين و ماشاءالله خان مقصّر بودند املاک آنها چه تقصيري کردهاند. اگر دولت معتقد است که اين
املاک از راه عنف و اجبار تهيه شده، پس چرا در اين مدت نسبت به مالکيت املاک آنها
معارضهاي در بين نبوده و بعلاوه چرا هيئت وزراء (در جلسه 11 دي ماه 1305 تصويب نامه) شماره
10839 را صادر و املاک اين جانبان را مسترد فرمودند. ولي متاسفانه روي غرض راني و
هوي وهوس بعضي از وزراء خائن که توقع دريافت رشوه داشتند، مجداداً املاک توقيف و
پس از چندي املاک اين جانبان را، در مقابل املاک ضبطي شاه سابق، به يک عده از
مازندرانيها واگذار کردند. آيا شايسته است املاکي را که صاحبان آنها زنده و در
قيد حيات هستند و مدارک مالکيت در دست دارند، در حيات آنان دولت حاتم بخشي نموده و
به ديگران ببخشد. آيا حضرت اشرف که يک نخست وزير شرافتمند ميباشيد راضي هستيد بيش از اين يک فاميل سيصد
نفري به حال استيصال و پريشاني به سر برده و از شدت استيصال به تمام ولايات
پراکنده شده و براي امرار معاش خود به شغلهاي کوچک که کفاف زندگي آنها را باسختي
مشکلات زندگي فعلي نمي دهد سر کنند؟ استدعاي عاجزانه داريم حالا ديگر پس از مدتي
سرگرداني شخصاً به کار اين جانبان بذل توجهي فرموده يا شخصاً پرونده اين جانبان را
ملاحظه و يا رسيدگي به کار ما را به يک شخص باوجداني ارجاع فرمايند که رسيدگي فوري
به عمل آيد. مستدعي است امر و مقرر فرماييد اگر واقعاً عرايض اين جانبان به هيچ
وجه قابل قبول دولت نمي باشد، مراتب را در پاسخ اين جانبان اعلام فرمايند که بکلي
قطع اميد نموده و براي اعاشه خود تصميمهاي ديگري اتخاذ نماييم.
احمد، مهدي، عباس، توران، امير و مرتضي وراث مرحوم ماشاءالله خان
کاشاني. تاريخ 17/10/22
(حاشيه) آقاي تهرانچي به وزارت دارايي نوشته شود که رسيدگي نمايند.شماره
سند 1- 116005 – 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
دفتر نخست وزطر، شماره عمومي 21117 تاريخ ثبت 26/10/1322
آقايان احمد، مهدي و ساير ورثه مرحوم ماشاءالله خان کاشي
در پاسخ دادخواست مورخ 30/8/22 داير با استرداد املاک ماشاءالله خان
اشعار ميشود. مقتضي است در اين باب مستقيماً به
وزارت دارايي مراجعه نماييد تا رسيدگي و اقدام مقتضي به عمل آورند
.نخست وزير (علي سهيلي)
شماره تنظيم 1-
116005- 1141 – سازمان اسناد ملی ایران
وزارت دارايي
صورت املاک مرحوم ماشاءالله خان و مرحوم نايب حسين و مرحوم شجاع
لشگر و منصور لشگر و غيره برابر سند شماره 1- 116505- 1/1144 - سازمان اسناد ملی
ایران.
1- شش دانگ مزرعه شوراب
2- شش دانگ مزرعه فرح آباد
3-
شش
دانگ مزرعه دوک
4-
تقريباً
نصف عشق آباد
اين املاک تعويضي در دست اشخاص و سند مالکيت هم صادر شده است.( در
مقابل املاک غصبي رضا شاه در مازندران، مزارع فوق به آنها واگذار شده است!)
املاک بلامعارض که فعلاً در دست دولت است و به خالصگي عمل ميشود:
5-
شش دانگ
مزرعه برزآباد
6-
سه
دانگ مزرعه پرنيان
7-
سه
دانگ مزرعه فتح آباد
8-
سه
دانگ مزرعه ترشاب
9-
شش
دانگ شجاع آباد
10- شش دانگ مزرعه سلخ نو
11- 5 باب آسيا در
فين کاشان
12- املاک درب
13- قتات يردابه
14- املاک در جوشقان
15- مستغلات کاشان
16- ده دستگاه عمارت کاشان
17- سه دانگ مزرعه خاتون املاک و
قنات نياسر
18- قنات و مزرعه اران دشت
No comments:
Post a Comment